«میرزا محمد تقیخان فراهانی» (زاده: ۱۱۸۶، درگذشته:۲۰ دی ۱۲۳۰) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی بهشمار میآید. امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست. بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ مینویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است. از پهلوانی امیر اطلاعی در دست نیست اما ورزش زورخانه در زمان وی رایجترین ورزش بود. لباس امیر جبه بود و به منشیانش نیر دستور داده بود جبه به تن کنند. امیر کلاه بلندی بر سر میگذاشت و موهای وی بلند و از نوع به اصطلاح پاشنه نخواب بود. وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارشهایش مینویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد میدانستند. دکتر یاکوب ادوارد پولاک اتریشی مینویسد: پولهایی که به امیر میدادند و نمیگرفت همگی خرج کشتنش شد.
امیركبیر كه پایه گذار اندیشه ی ترقی در ایران به شمار میرود، در مدت سه سال و یك ماه و 27روز زمامداری[1] خود یك سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت او وارث وضعی كاملا نامساعد و مملو از مشكلات و موانع برای خدمت و كار بود او موقعی مصدر كار شد كه همه چیز و همه جای مملكت را فساد فرا گرفته بود. كادر هیئت حاكمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطهور بود. جنوب و شمال كشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود. ارتش به صورت سازمانی در جهت سركوبی و ناراحت كردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی كه در آن تاریخ برای كشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت به صورت موجود در كشورهای پیشرفته ی آن روز دنیا، ابداً در ایران به-چشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم كه بود در مقابل هجوم و حمله ی سیل مصنوعات كشورهای مترقی، رو به ورشكستگی میرفت. كشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقی-مانده بود.
اگر کسی هم به فكر بهره برداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و كارشكنیهای یغماگران خارجی منصرف می شد . علم و ادب و هنر مخصوصا علومی كه به تازگی در غرب رواج پیدا كرده بود، كفر و الحاد به شمار میرفت و با این كه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تكامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی به چشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق كه حاكی از روح تنمّر و تفكر عدهای مغرور بود، در میان طبقه ی بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیركبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی كرد.[2]
2- بلوچستان و سیستان:
به علت نزدیكی این دو ایالت به هندوستان و افغانستان، انگلیس كوشش داشت خوانین محلی و سرکردگان این ایالات را دست نشانده خود سازد. امیركبیر از دو طریق پیروز شد. یکی تقویت حكومت و دیگری حمایت از خوانین محلی و رؤسای ایالات بلوچستان و سیستان و سپردن پارهای مأموریتها و خدمات دولتی به آنها.[4]
ب) سیاسی و اجتماعی
امیركبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یك مدرسه ی نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از كشورهای بیطرف برای تعلیم افسران استخدام كرد.[7] لباس نظامیان را متحدالشكل كرد(مثل لباس نظامیان اطریشی) و برای تأمین اسلحه ی مورد نیاز اقدام به تأسیس كارخانه ی اسلحه سازی در اصفهان، شیراز و تهران نمود. و بنای عمارت توپخانه در سال1267ق آغاز شد. ساختمان سربازخانهها در خارج از شهرها و بنای قراولخانهها در داخل شهرها و سر راه ها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلاع نظامی در محلهای سوق الجیشی و ایجاد پادگانهای دائمی بود. امیركبیر در سازمان نظامی نیز رسم بخشیدن مناسب بیشغل را برانداخت.[8] از دیگر اصلاحات تشكیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری كشتی از دولت انگلیس بود.[9]
ج) دانش و فرهنگ جدید
1- صنعت جدید:
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود و یكی از مواد مهم برنامه ی او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشه ی امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد كارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعت كاران به روسیه، خرید كارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر كرد. و دولت و مردم هر دو به این كار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه ی دارالفنون استادان معدن شناس از اطریش استخدام كرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و كمك به اهل فن هیچ دریغ نمیكرد.[17]
2- كشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق كشاورزان دو عامل اصلی ترقی كشاورزی بود. با برانداختن آئین كهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد كشاورزی افزایش یافت و كشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانه ی كرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج كشت نیشكر، بنای سد تازه ی گرگان، و زراعت پنبه ی آمریكایی از دیگر كارهای امیركبیر است.[18]