

آفازی، یكی از بیماریهای مغزی است كه بحثهای بسیاری را به دنبال داشته و دارد. معمولا این بیماری بر اثر آسیب ناحیه جلو كورتكس كه به نام "ناحیه تكلم"[1] مشهور است، به وجود میآید. این آسیب در قسمت نیمكره چپ مسلط مغز، در افراد راستدست و در نیمكره مسلط راست مغز، در افراد چپدست رخ میدهد. تعدادی از روانشناسان و روانپزشكان چند نوع آفازی را مشخص كردهاند. مثلا نوعی آفازی حركتی[2] كه عبارت است از ناتوانی در بیان حروف، لغات و یا جملات. نوع دیگر، آفازی حسی[3] است كه نشاندهنده ناتوانی فرد در فهم معنی، مفهوم لغات و جملات است. شكل دیگر آن الكسیا[4] نام دارد كه شامل عدم قدرت درك زبان و نوشته میشود و نوع چهارم، اگرافیا[5] است كه در این حالت فرد قادر به برگرداندن علایم كلامی یا كلام شفاهی به علایم نوشته یا كلام كتبی نیست.[6]
البته انواع دیگری از اختلالات تكلمی وجود دارد كه مربوط به آفازی میشود. با آنكه میگویند هر نوع آفازی، نتیجه آسیب یك قسمت مشخص از ناحیه جلوی مغز است، ولی در تحقیقات مفصلی كه شوئل(Shuell) و همكارانش در سال 1974 انجام دادند به این نتیجه رسیدند كه آفازی شامل گروهی از اختلالات مشخص نیست؛ بلكه نوعی اختلال كلی و تعمیمیافته كلامی است كه گاه با عدم شنوایی لغات یا گیجی و عدم شناخت زبان نوشته و یا انواع دیگر آفازی توأم میشود. آنها مینویسند:«به نظر ما، آفازی در اصل نوعی اختلال تكلم است كه ممكن است با اختلالات مختلف ادراكی، حسی و حركتی و با آسیب مغزی توأم باشد.»[7] بیمار مبتلا به آفازی، اختلالات كلی در لغات، قدرت درك، ارائه پیامها و علایم كلامی دارد. آسیب قسمت جلوی مغز، ممكن است در اثر ایجاد مانعی در گردش خون مثل لخته شدن باشد كه معمولا به دلیل باریك شدن مویرگهای خون و كند شدن سرعت جریان خون ایجاد میشود و یا ناشی از غدههای مغزی، بیماریهای عفونی و ضربههایی باشد كه از محیط به مغز فرد وارد میشود. این بیماری در هر سنی ممكن است رخ دهد ولی بیشتر در سنین پیری مشاهده میشود. بیمار آفازیك معمولا از ناتوانی خود در استفاده از كلام، آگاه است و به این علت، اغلب احساس محرومیت، اضطراب و افسردگی میكند؛ شدت این حالات به قدری است كه گاهی آنان را با بیماران پسیكوتیك اشتباه میگیرند. البته آفازی غالبا با علایم اولیه اختلال مغزی(مانند اختلال در حافظه و جهتیابی) توأم است.[8]
آفازی مادرزادی، نشانگان نادری است كه وخیمترین انواع اختلالهای سازمانیافتگی زبان را دربردارد. كودك مبتلا به این اختلال بدون نارسایی قابل ملاحظه دستگاههای حسی و حركتی یا تأخیر عقلی، در حدود 5 سالگی هنوز هیچ زبانی را نیاموخته یا تنها چند كلمه آموخته است. این تعریف، تأخیرهای تحولی زبان را كه به اختلالهای رفتاری، شنیداری، حركتی خاص و یا معلولیت عقلی كلی نسبت دادنی است، در خارج از میدان خود قرار میدهد.
بنتون(Benton) فرایند تشخیص این اختلال را بدینگونه تشریح میكند:«وقتی تمامی موارد تأخیر وخیم دریافت و بیان زبان كه ناشی از عوامل كلی نارسایی عقلی، اختلالهای وخیم شخصیت و اختلالهای عصبی – حركتی بودند حذف شدند، ما توانستیم یك گروه از كودكان را ردیابی كنیم كه حرف زدن را بدون علت آشكاری كه بتواند این تأخیر را تبیین كند، یاد نمیگرفتند». از دیدگاه محققان اخیر آنچه به رغم درجات مختلف نابهنجاری، آفازی مادرزادی را مشخص میكند، وجود یك یا چند نارسایی در قلمرو فهم و بیان علایم زبانشناختی و همچنین ناتوانی در دریافت توالی محركهای شنیداری است. این نارسایی قبل از سن 30 سالگی آغاز میشود.[9]تشخیص آفازی مادرزادی بین سنین 3 تا 6 سالگی بسیار مشكل است. در واقع معمولا براساس تحول یا عدم تحول زبان پس از 5 سالگی است كه میتوان این اختلال را ردیابی كرد.
به طور كلی، 6 ضابطه را برای تشخیص آفازی مادرزادی در نظر گرفتهاند كه از آن میان، 4 ضابطه نخست به عنوان ضوابط اصلی محسوب میشوند و ضوابط 5 و 6، ویژگیهایی را كه معمولا با این اختلال همراهند، مشخص میكنند.
ضابطه اول؛ تأخیر وخیم دریافت و بیان زبان شفاهی: آنچه كودكان مبتلا به آفازی مادرزادی را از مبتلایان به دیگر اختلالهای وخیم زبان متمایز میكند، وجود نابهنجاریهای رفتاری، ادراكی – حركتی و یا عقلی آشكارتری است كه گروه اخیر در تمامی موقعیتهای كلامی و غیركلامی نشان میدهد.
ضابطه دوم؛ نارسایی در دریافت و حفظ محركهای متوالی: ناتوانی در ایجاد تمایز بین محركهای شنیداری، نارسایی در سازماندهی و ذخیرهسازی اطلاعات ناشی از محركهای كنونی و ناتوانی در مرتبط كردن این اطلاعات با اطلاعات كسبشده از محركهای پیشین، ناتوانی در ارائه یك پاسخ افتراقی در برابر محركهای متوالی.
ضابطه سوم؛ نارسایی شنیداری خاص: معمولا براساس یك آزمایش شنواییسنجی ردیابی نمیشود اما از لحاظ كنشی، آشكار است.
ضابطه چهارم؛ وجود تأخیر شناختی: براساس نتایج حاصل از آزمونهای هنجارگزینیشده، كارآمدی عقلی مشخص نمیشود؛ چرا كه فاصله معناداری بین بهره هوش كلامی و غیركلامی مبتلایان به آفازی مادرزادی وجود دارد.
ضابطه پنجم؛ برجاماندگی، ناپایداری پاسخها، فزونكنشی و نوسانهای هیجانی از ویژگیهای ثانوی مبتلایان به آفازی مادرزادی محسوب میشوند.
ضابطه ششم؛ محدودیت گستره حافظه شنیداری كوتاهمدت نیز از جمله نارساییهایی است كه اغلب با آفازی مادرزادی همراه است.[10]
بسیاری از مؤلفان، با توجه به جدول بالینی وخیم آفازی مادرزادی، عقیده دارند كه تنها وجود یك ضایعه مغزی میتواند چنین عواقبی داشته باشد و بخشهای ثانوی كرتكس شنیداری نیمكره چپ مغز را مسؤول این اختلال میدانند و در سالهای اخیر، پژوهشگران تلاش كردند تا با استفاده از فنون تصویربرداری، نقش نابهنجاریهای كانونی مغز را تعیین نمایند.[11]
درمان آفازی در اكثر بیماران توسط روشهای بازآموزی، امكانپذیر است. این درمان معمولا شامل تحریك شنوایی است كه از ساده به پیچیده تكامل مییابد. هنگامی كه بیمار در اثر یادگیری و تحریك سمعی، یاد میگیرد كه بهتدریج از انعكاس صدا قادر به تشخیص حروف، كلمات و جملات گردد، اختلالات خاص كلامی نیز در چارچوب كلی روشهای دیداری و شنیداری قابل درمان میشود. همیشه رواندرمانی تقویتی باید با این درمان همراه باشد.[12]
گونهای اختلال زبان كه پیامد آسیبدیدگی عینی سیستم عصبی مركزی است و در فردی كه به درجهای از درك و بیان كلامی رسیده بروز میكند، آفازی اكتسابی نامیده میشود. این تعریف مستلزم وجود دو ضابطه است:
از دست دادن زبان گفتاری را در فردی كه قبلا حرف میزده است، خاموشی اكتسابی مینامند. میتوان دو نوع خاموشی را از یكدیگر متمایز كرد: خاموشی كامل اكتسابی و خاموشی انتخابی.