اختلال یادگیری تقریباً در 5 تا 10 جمعیت فراوانی دارد. حدود نیمی از اختلال های یادگیری در حوزه های اختلال خواندن طبقه بندی می شوند، در بیشتر موارد شروع اختلال یادگیری در فاصله زمانی پیش از دبستان تا کلاس دوم مشخص می شود. شروع پیش از کلاس اول معمولاً نشانگر نوعی تأخیر رشدی در زبان، تأخیر در یادگیری مفاهیم جدید در خانه، یا تأخیر در عملکرد، در مقایسه با همسالان پیش دبستانی و مهد کودکی است. شروع در اوایل ورود به مدرسه معمولاً به شکل نمره های پایین، یادگیری ضعیف معلوم می شود. در این زمان در بسیاری از موارد مربوط به اختلال خواندن می باشد. تشخیص اختلال یادگیری در سال های قبل از ورود به مدرسه بسیار کار دشواری است. معمولا مشکلات یادگیری با درمان بهبود می یابند ولی در بسیاری مشکل با شدت کمتر تا بزرگسالی ادامه می یابد. میزان بروز این اختلال خواندن در پسران 3 برابر بیشتر از دختران می باشد.
نارساخوانی به صورت ناتوانی و ضعف در خواندن تعریف می شود. این گونه کودکان به دلیل مشکل در فرایندهای اطلاعاتی از جمله ضعف ادراک بینایی و ادراک شنیداری، خواندن را سخت تر یاد می گیرند. این کودکان بعضی مواقع مشکلات دیگری هم مثل واژگون سازی اعداد، حروف و کلمات روبرو هستند. در تحقیقات جدید راهبردهایی پیشنهاد شده که بر اساس آن می توان به این کودکان کمک کرد تا خواندن را به صورت بهتر یاد بگیرند.
واژه ی نارساخوانی[1] مشتق از واژه ی یونانی و به معنای اشکال در خواندن کلمات است . این مسأله نه تنها به معنای مشکل در خواندن کلمات بلکه به صورت گسترده تر اشکال در هجی کردن، نوشتن و دیگر جنبه های زبانی نیز می باشد. فدراسیون جهانی نورولوژی[2] نارساخوانی را این چنین تعریف می کند : اختلالی است که به رغم آموزش متعارف، هوش کافی و وجود امکانات اجتماعی، اقتصادی، فرد در خواندن مشکل دارد. فرد نارساخوان ممکن است در تبدیل سمبل های نوشتاری به گفتار(خواندن) و کلمات بیان شده به سمبل های نوشتاری (هجی کردن و نوشتن) مشکل داشته باشند. دیگر سمبل های زبانی مانند نت خوانی موسیقی و ریاضیات نیز ممکن است دچار آسیب شده باشد. با توجه به این نمااز اختلال بهتر است نارساخوانی به عنوان یک مشکل در پردازش اطلاعات در نظر گرفته شود.
دیسلکسی به طور جامع به معنی اختلال در کلمه خوانی ، نارساخوانی و یا خواندن پریشی به کار می رود. امروزه دیسلکسی به عنوان مهمترین ناتوانی در مجموعه یادگیری قرار گرفته است. خوانش پریشی یک سندرم آموزشی است فقط با شروع خواندن و نوشتن کودک شروع می شود. همه ی این کلمات (دیسلکسی و خوانش وپریشی و نارساخوانی) مربوط به اختلال در خواندن است.
دانش آموزانی که اختلال در خواندن دارند بعضی از ویژگیهای زیر را از خود نشان می دهند :
ورنون[3] با تحقیقات گسترده عوامل اختلال خواندن را به شرح زیر معرفی کرد :
طبقه بندی مختلفی از اختلالات خواندن معرفی شده است که مایکل باست [4] افرادی را که دچار اختلال خواندن هستند به سه دسته تقسیم می کند : اول گروهی که اختلال خواندن آوایی دارند. این افراد مجموعه لغات نسبتاً زیاد و قابل توجهی را در ذهن شان ذخیره کرده اند اما هجی کردن آن ها ضعیف است. گروه دوم افرادی هستند که اختلال خواندن ایده ای دارند این گروه می خوانند و هجی می کنند اما در ساختار بینایی لغت اشکال دارند و گروه سوم افرادی که مشکل هر دو گرو ه را دارند.
بعضی متخصصان هم اختلال خواندن را شامل عقب ماندگی ، اختصاصی خواندن ، وارونه خوانی[5] و دیسلکسی رشدی [6] می دانند. در اختلال خواندن، پیشرفت خواندن نسبت به سن و هوش نارسایی دارد، بیشتر افرادی که اختلال خواندن دارند از هوش متوسط یا بالاتری برخوردارند. به طور کلی اختلال خواندن با نارساخوانی، مترادف است ولی استفاده ی نا مناسب از اصطلاح نارساخوانی باعث شده که مردم آن را به معانی گوناگونی در نظر بگیرند. از انجا که خواندن و املا بسیار به هم مرتبط هستند، کودکانی که اختلال خواندن دارند در املا نیز مشکل دارند.
مشکلات در نارساخوانی به طور خاص ناشی از عملکرد و ساختار غلط مغز در پردازش زبان آوایی و زبان نوشتاری ، بینایی و زبان حرکتی ارتباطی است. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال در خواندن ، شواهدی را در مورد فقدان پیشرفت سلول های مغز نشان می دهند که در نواحی بینایی و شنوایی باعث گسترش مشکلات در خواندن می شود. این ناشی از وجود مشکلاتی در نورون هایی است که یک شبکه در مغز تشکیل داده اند وبه نظر می رسد برای تغییرات زمانی تخصص یافته اند . سلول های مذکور دارای یک سطح مولکولی هستند که با هم ارتباط برقرار می کنند و ارتباطات با یکدیگر را تشخیص می دهند. سیستم ماگنوسلولار، اطلاعات زیادی را به مخچه می فرستد. جالب است بدانیم بعضی افراد مبتلا به اختلال در خواندن، به طور مشخص دست خط آن ها بسیار ناخواناست. مطالعه ی متابولیسم مخچه ی این افراد نشان داده است ، عمل مخچه ممکن است در افراد مبتلا به اختلال در خواندن آسیب دیده باشند و این ممکن است ریشه ی مشکلات آن ها در بدخطی باشد. بعضی دانشمندان علوم اعصاب معتقدند مخچه علاوه بر نوشتن، خواندن و حرکات، در شناخت برنامه ها دخالت دارد. اگر چنین نظریه ای درست باشد، کمبود در عمل مخچه نیز می تواند به مشکلات یادگیری خواندن، نوشتن و تلفظ اضافه شود.