

یادگیری سازمانی که 1990مورد توجه بسیاری از مراکز اکادمیک و نیز صنعتی قرار گرفت نتیجه ی دو عامل مهم است: ماهیت دنیای در حال تغییری که درآن زندگی می کنیم ومحیط رقابتی که شرکت ها درآن فعالیت می کنند. این مقاله در جستجو و ارزیابی مبنایی عقلایی برای یادگیری سازمانی و نیز گزاره های اصلی که آن را می سازند است.این مقاله نتیجه گیری می کند که گرچه ممکن است یادگیری سازمانی سهم مهمی در اداره سازمان ها داشته باشد اما آیا اینکه این موضوع برای همه ی سازمان ها و شرایط عملی است یا خیر مورد تردید است.
گرچه بحث برسراهمیت یادگیری سازمانی طی دهه ی اخیرتوسعه یافته است اما این موضوع مفهومی جدید نیست. ارگریس بیش از چهل سال است که درمورد آن مباحثی مطرح ساخته است.اما به هر حال شکی نیست که علاقه به مفهوم یادگیری سازمانی یا سازمان یادگیرنده به طور قابل ملاحظه ای از دهه 1990 افزایش یافت.دو مؤلفه ای که واقعا به نظر می رسد
باعث شده اند یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گیرد عبارت اند از:
1- نرخ تغییرات
2- افزایش فشارهای رقابتی
که هردو از جهانی شدن نشاٌت گرفته اند.در توضیح یادگیری سازمانی باشل وپروبست (1997) معتقدند که :
یادگیری سازمانی پارادایم متفاوتی را ارائه می دهد که توسط آن سیستم ها تغییر می کنند وبنابراین به ما اجازه می دهد تا اقتصاد وجامعه را دوباره تعریف کنیم.
همچنان که موقعیت ها وادراکات افراد نیز تغییر می یابند قالب های فکری موجود مناسبت ها و وابستگی های خود را ازدست می دهند وقالب های فکری جدید ظهور می کنند.اما این گفته که "یادگیری سازمانی قالب فکری جدید است که توسط آن سیستم ها تغییر می کنند"ادعایی تند وجسورانه است گرچه امری است که به نظر می رسد در میان بیشترنویسندگان صاحب نفوذ مشترک است.
چهار گزاره مشترک که مفهوم یادگیری سازمانی را پی ریزی می کنند عبارت اند از :
1- به منظور بقا سازمان می بایست حداقل به سرعت تغییرات محیطی بیاموزد .بدین معنی که توانایی سازمان برای تطبیق با تغییرات محیطی اش به توانایی سازمان در یادگیری اش بستگی دارد.
2- میزانی که یک سازمان نیاز دارد تا از شکل های سنتی یادگیری به سمت یادگیری سازمانی حرکت کند به درجه ی ثباتی (تغییر) محیطش بستگی دارد.
3- در گذشته حفظ اتحاد وسازش با محیط سازمان مسئولییت مدیران ارشد بود اما امروزه محیط آن قدر سریع در حال تغییر است که این کار فرای توانایی تعداد کمی مدیران نخبه است که همراه با تغییرات ضروری خود را تغییر دهند.
4- تمامی نیروئی کار نیازمند سهیم شدن درشناسایی نیاز به تغییرواجرای آن هستند که این امر به نوبه ی خود مستلزم این است که آنها در یادگیری نیز سهیم شوند: البته اگر سازمان می خواهد با محیط خود متحد و همگام باشد.
این چهار گزاره برپایه عقاید طرفداران یادگیری سازمانی بنا می شوند وهدف اصلی این مقاله بررسی اعتبار این عقاید است.سپس به معرفی تردیدهایی که در تصمیم دادن این گزاره ها وجود دارد می پردازد.این کار توسط بازنگری رابطه های بین یادگیری سازمانی وفرهنگ تغییر وساختار سازمانی انجام می شود. مقاله با توجه به گزاره هایی که در بالا بیان شد چنین بحث میکند که گر چه یادگیری سازمانی می تواند یک مفهوم مهم باشداما قابل تردید است که آیا این مفهوم برای همه سازمان ها وموقعیت ها کاربردی وعملی است یا خیر.
یادگیری که فرایندی مادام العمر است تعاریف گوناگونی دارد :
از نقطه نظر فردی یادگیری دسترسی به اطلاعات ، درک کردن ان و کسب مهارت هاست. از نقطه نظر سازمانی یادگیری بدست اوردن سنت ها ، دیدگاه ها ، استراتژی ها و انتقال دادن دانش متمرکز است که البته در هر دو دیدگاه یادگیری با ابداع ، تشخیص ، خلاقیت ، کشف و توسعه دانش جدید همراه است.
سازمان عبارت است از مجموعه ای از منابع که در یک چهار چوب تعریف شده و هماهنگ به دنبال دستیابی به یک سری اهداف خاص می باشد . سازمان یادگیرنده : سازمانی است که دارای توانایی ایجاد و کسب و انتقال دانش است و رفتار خودش را طوری تعدیل می کند که منعکس کننده ی دانش و دیدگاه های جدید باشد . سازمان یادگیرنده به گفته ی گاروین عبارت است از مهارت و توانایی سازمان در ایجاد و کسب و انتقال دانش و اصلاح رفتار فرد برای انعکاس دانش و بینش جدید. تعریف یادگیری سازمانی : یادگیری سازمانی تعاریف گوناگونی داد : فایول و لایلزاز یادگیری سازمانی به عنوان کشف و اصلاح خطا یاد می کنند . یادگیری سازمانی فعالیت بلند مدتی است که شرایط را به شرایط سودمند رقابتی تبدیل می سازد . یادگیری سازمانی: یادگیری عامل کلیدی مورد نیاز سازمانی است که می خواهد در دنیای جدید اقتصادی پا بر جا بماند . پیتر سنگه معتقد است است که تنها منبع مزیت رقابتی پایدار در بلند مدت برای سازمان ها یادگیری سریعتر نسبت به رقباست و چنانچه سازمان به این امر نایل گردد از سایر سازمان های رقیب اثر بخش و کاراتر خواهد شد . یادگیری از دیدگاه سازمانی زمانی اتفاق می افتد که اطلاعات جمع اوری وبه منظور تولید وگسترش حقایق جدید تجزی و تحلیل شوند ،دیدگاه جدیدی را خلق کرده و ان را از طریق ارتباط ، تدریس و گفتگو و تعامل به تمام سطوح سازمانی منتقل کند و به عبارتی یادگیری سازمانی به چگونگی وقوع یادگیری یا عنصر دانش در یک سازمان می پردازد . یادگیری سازمانی فرایندی درون سازمانی است ولی سازمان یادگیرنده به عنوان هویت جمعی یاد می شود و به قول مارکوت سازمانی است که با قدرت و به صورت جمعی مرتب خودش را به نحوی تغییر می دهد که بتواند با هدف تغییر کند . از مباحث ذکر شده می توان دریافت که یادگیری سازمانی مفهومی اساسی و ضروری است که منجر به ایجاد و حفظ سازمان یادگیرنده می گردد . از دیگر مباحث مهم در یادگیری سازمانی و زمینه های اصلی برای حاکم شدن و تفکر یادگیری در سازمان متعدد است که می توان به عوامل زیر اشاره کرد :<