

با وجود توسعه چشمگیر فناوریهای جدید ،برخی سازمان ها نیاز به پذیرش چنین فناوری هایی را به طور کامل به دست فراموشی سپرده اند و یا اینکه نسبت به تصمیم گیری درباره فرایند های پذیرشی مربوط و اقدام به پیاده سازی آن با سرعت بسیار پایینی حرکت می کنند.برخی از مدیران تمایل دارندتا بهترین فناوری های موجود در دنیای تجارت را به کار گیرند ،در عین حال به نظر می رسد که بسیاری از آنها گرایش به چشم پوشی از اثرات انسانی و سازمانی این فناوری ها دارند. جامعیت این فناوری های جدید و تواناییهای بالقوه آن را می توان درواقع به عنوان منبع بالقوه ای از ضعف در نظر گرفت .دلیل این امر ناتوانی مدیران نسبت به استفاده از این فناوری ها برابر رقبای خود یا ناتوانی شان در بهره برداری از فرصت های ناشی از این فناوری هاست.جهت حل این مسئله بایستی قابلیت های این فناوری ها ،کفایتشان برای کسب وکار،امکان بهره برداری از مزایای آن و تلاش درجهت کسب ذهنیتی نو از مدیریت را درک کرد.در عین حال،درک نحوه ارتباط دقیق فناوری های جدید با سیستمهای اطلاعاتی و نیز چگونگی تضمین تداوم کسب و کار با توجه به امنیت چنین فناوری ها یی ،بسیار ارزشمند است.بسياري از كسب و كارهاي كوچك و متوسط در راستاي پرهيز از زوال سازماني ، خود را از نظر اقتصادی متعهد به اتخاذ این فناوری ها می کنند.آنها بایستی این کار را از طریق توجه به ریسک های ذاتی فناوری های مزبور و نیز امنیت تداوم کسب و کار خود –حتی بعد از رویدادهای غیر منتظره و سخت-انجام دهند.
برای دهه های متمادی،ارزش و اهمیت سیستم های اطلاعاتی و فناوری اطلاعات و ارتباطات نقشی تعیین کننده و فراگیر در کسب وکارهای سازمانی داشته است .آرایش سریع اینترنت وپایگاه های داده ای سازمانی در دهه های 80و90 ،فرآیند تعدیل رفتار های تجاری و حیطه ارتباطی آن با بازارهای خود را تشدید کرده است .در این زمان، ما می توانیم به وجود میلیونها آژانس که تعاملی پیوسته و مستقل با ابزارهای محاسباتی دارند، اشاره کنیم .
این وضعیت و تحولات احتمالی آن،چالش های متعددی را در برابر توانایی های ما نسبت به طراحی و ارائه سیستم های اطلاعاتی مطرح می سازد.به هر حال برای بسیاری از سازمانها ، سیستم های اطلاعاتی و در کل فناوری اطلاعات و ارتباطات ،هنوز در راستای عملکرد بازاری و ارتباط با دست اندرکاران آن نقشی نو آورانه دارد. این به معنی آن است که فرایند پذیرش به عنوان عینیتی امکان پذیر از فرایند تصمیم گیری و یا مسایل مدیریتی در آمده است .انگیزه برای نوآوری زمانی درسازماني ایجاد میشودکه تصمیم گیرندگان شکاف های عملکردی را مورد توجه قرار دهند یا پی برند که وضعیت موجود سازمان رضایت بخش نیست.
بهبودی تکنولوژیک و فرایندی نقشی ملموس در تحقق اهداف کیفی و عملکردی دارند.تشخیص این بهبود ها که باعث افزایش سطح کیفی سازمان می شود،روندی تعیین کننده برای عملکرد فر ایندی است.از جنبه استراتژیک ،موفقیت فرایند های نوآوری مدیریتی بسته به تلاش های رقابتی است.این تلاش ها ممکن است شامل دانش عمیقی از پیشرفت های تکنولوژیک و تحلیل کافی ازمزیت های شبکه ها باشند.این به معنی آن است که مدیران بایستی فناوری ها را که الزاماً با ایجاد سطوح بالای دانش و نیز بهبود کیفیت به دلیل های ارائه شده تلفیق می شوند موردتوجه قرار دهند.
این ملاحظات مربوط به ارزش اطلاعات بایست بر ارزیابی سازمان از فناوری اطلاعات متمرکز شود.ارزیابی اجرایی قبلی ممکن است مقدم برفرایند تصمیم گیری باشد ،یعنی قبل از نصب فناوری های محاسباتی درسیستم های اطلاعاتی مربوط به آنها.بعد از این عمل،سازمان می تواند بر ارزیابی فرا عملکردی این فناوری متمرکز شود،یعنی ارزیابی مربوط به استفاده عملیاتی از فناوری اطلاعات.در زمینه ICTفرایند ارزیابی از طریق ابزار های کمی و یا کیفی برای تعیین ارزش ITنسبت به سازمان تعریف می شود .تعریف دیگر شامل تشخیص و کمی سازی هزینه ها و مزایای سرمایه گذاری IT است .برخی پژوهشگران بیان می کنند که ارزیابی سرمایه گذری IT فر ایندی است که در نقاط مختلفی از زمان و یا به صورت مستمر انجام می گیرد. این امربه صورت صریح کمی و کیفی به دنبال تاثیرات پروژهIT است.جهت استفاده بهتر از منابع مدیریتی توسع و پذیرش فناوری های نوین بایستی با شواهد اثر بخشی هزینه ای ومدیریتی آن مرتبط باشد . با اینحال با وجود پیشرفت های عمده اخیر در اجرا و ترویج ارزیابی ICT ،توسعه این فناوری ها تاثیر اندکی دربسیاری ازساز مانها دارد.
این امر تا حدودی به دلیل پیچیدگی نیروهایی (از قبیل مقاومت در بر ابر تغییر،اشتیاق مدیر،مبارزات رسانه ای،نظرات مشتریان،مشوق های کار فرما و توسعه های سازمانی)است که توسعه فناوری های جدید و روش تعامل ارزیابیICTبا آنها را معین می کند.
مضاف بر این نیرو های متعامل ،دو محدودیت دیگر در ارتباط با ارزیابیICT وجود دارد. اولی محدودیت سازمانی است : پیچیدگی محیط درونی که ارزیابی فن آوری بایستی درآن انجام گیردو در نتیجه ارتباط آن با تصمیم گیرندگان مورد نظر
دومین محدودیت مربوط به تعارض های ارزشی است که با ظهور فناوری های جدید ایجاد می شود و ممکن است بر بکار گیری رویه ها و روشهای سنتی تاثیر گذار باشد.درک روشن این محدودیت هاو تعامل متقابل آنهاجهت اداره بهینه فناوری ها درسیستم ضروری است .
تکیه بر درک بافت سازمانی مرتبط با توسعه نوآوری های ICTاهمیت بسزایی دارد ، ما بایستی عوامل متعددی از قبیل وجود عامل تغییر ،حمایت مالی،جو مدیریتی و مدیریت منابع انسانی را به عنوان ویژگیهای بافت سازمانی تغییر در نظر بگیریم.