

قرآن شگفتترين كتاب و بزرگترين معجزه تاريخ است كه از آغاز جهان هستي تاكنون بينظير مانده و خواهد ماند.
ضرورت تفسير قرآن را ميتوان در چند امر دانست:
الف) قرآن در بردارنده حقايق بزرگ از عالم غيب براي عالم محسوس و ماده است كه رسيدن به آنها نيازمند تفسير و تبيين است عميق بودن معاني قرآن، اقتضاء دارد كه پيامبر و معصومين ـ عليهم السّلام ـ به تفسير آنها بپردازند.
ب) قرآن كتابي است كه به تدريج و در ساليان دراز نازل شد و در هر مورد، به تناسب نزول آن، نكاتي بيان شده كه با در كنار هم قرار گرفتن همه آنها از نظر موضوع و هدف، پرده از معاني نهايي آن برداشته و درك و عمل به آن روشن خواهد شد كه درك باطن آن نيازمند به تفسير و تأويل است.
ج) قرآن كتابي است كه به اقتضاي ساختار خود، به ايجاز و اشاره به بيان احكام عبادي و عملي و... پرداخته است لذا ضرورت دارد توسط پيامبر و ائمه و علماي مفسرين به تبع آنها، آيههاي قرآن را تفسير نمايند.[1] و ميتوان گفت اولين مفسر قرآن، شخص پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده است.
مقصود از روش تفسيري، مستند و يا مستنداتي است كه مفسران در فهم و تفسير آيات قرآن از آن بهره گرفتهاند كه از آن ميتوان به منهج تفسيري نيز تعبير كرد.[2] آن مستند يا نقل است كه به تفسير به مأثور يا روايي معروف است. يا عقل است كه به تفسير اجتهادي معروف است. آنچه در روش تفسير ملاك است گرايش غالب مفسر است نه گرايش محض مفسر.
قبل از هر چيز لازم است اقسام و تعريف آنها ذكر شود.
الف) روش تفسسير به مأثور (نقلي): آن است كه در تفسير آيه از اثر و نقل استفاده شود خواه آن اثر آيات ديگر قرآن باشد يا كلام معصوم ـ عليه السّلام ـ يا كلام صحابه و تابعين.
ب) تفسير اجتهادي: آن است كه مفسر در تفسير آيه از خرد و عقل بيشتر استفاده كند و با مذاقهاي مختلف و گرايشهاي متفاوت به قرآن بنگرد. و داراي اقسام ذيل است:
1. تفسير ادبي: مفسران با گرايش به مباحث ادبي و نحوي به تفسير اجتهادي قرآن ميپردازند.
2. تفسير بلاغي و بياني: مفسران با گرايش به جنبه بلاغي عبارات و كلمات قرآن و ساختار و اساليب كلام مانند كنايه، تشيبه، تمثيل و... ميپردازد.
3. تفسير لغوي: اهتمام غالب مفسران به شناخت و اجتهاد در لغات و ريشه و اشتقاق قرآن است.
4. تفسير فقهي: در تفسيرهاي فقهي، همّت و اجتهاد بيشتر مفسران، به شناخت و دريافت احكام فقهي الهي از آيات قرآن است.
5. تفسير كلامي: مفسران با سبك و گرايش كلامي براساس مكتب خود به تفسير آيات ميپردازند.
6. تفسير فلسفي: مفسر با گرايش و مذاق فلسفي به تفسير قرآن ميپردازد.
7. تفسير عرفاني: مفسر آيات قرآن را به سبك عرفاني و باطن و رمزي و اشاري تفسير ميكند.
8. تفسير ترتيبي: مفسران به جنبههاي اخلاقي و هدايتي قرآن ميپردازند.
9. تفسير اجتماعي، مفسر از منظر پديدهها و حوادث اجتماعي به آيات مينگرد.
10. تفسير علمي ـ تجربي: در تفسيرهاي علمي، برخي سعي بر تطبيق نظريههاي علمي خود بر قرآن هستند و بعضيها به دنبال اشارات علمي قرآن هستند.
11. تفسير جامع: مفسر در تفسير خود به دو روش روايي و عقلي استناد كند.[3]
بعد از اين مقدمه به اسامي مفسران و تفسير آنها اعم از شيعه و سني ميپردازيم:
تفسيرهاي روايي شيعه
1. تفسير فرات كوفي؛ فرات بن ابراهيم كوفي، قرن سوم و چهارم، زبان عربي.
2. تفسير عياشي؛ ابونصر محمد بن مسعود عياشي سلمي سمرقندي (م 320 ق) از سوره حمد تا پايان سوره كهف موجود است و نيمي ديگر مفقود شده است و به زبان عربي است.
3. تفسير قمي، علي بن ابراهيم قمي (م 329 ق) به زبان عربي است، محققان در انتساب اين تفسير به علي بن ابراهيم ترديد دارند.
4. منهج الصادقين في الزام المخالفين؛ ملّا فتح الله كاشاني (م 988 ق) به زبان فارسي است. از او تفسير «زبدة التفاسير» و «خلاصة المنهج» منتشر شده است.
5. الصافي في تفسير القرآن، ملّا محسن محمد بن مرتضي ملقّب به فيض كاشاني، (م 1091 ق) به زبان عربي است.
6. البرهان في تفسير القرآن؛ سيد هاشم بن سليمان حسيني بحراني (م 1107 ق) به زبان عربي است.
7. نور الثقلين؛ عبد علي بن جمعه عروسي حويزي (م 1112 ق) به زبان عربي است.
8. المعين؛ مولي نور الدين محمد بن مرتضي كاشاني (م 1115 ق) به زبان عربي است و كل آيات را تفسير نموده است.
9. كنز الدقائق و بحر الغرائب؛ ميرزا محمد مشهدي (م 1125 ق) و به زبان عربي است و كل آيات را تفسير نموده است.
10. الجوهر الثمين في تفسير الكتاب المبين؛ سيد عبدالله شبّر كاظمي نجفي (م 1242 ق) به زبان عربي است. مؤلف داراي تفسير كبير معروف به صفوة التفاسير و تفسير صغير معروف به تفسير الوجين، خلاصهاي از تفسير كبير ميباشد.