

ومن كلام له عليه السلام
روى اليماني، عن أحمد بن قتيبة، عن عبدالله بن يزيد، عن مالك بن دِحْيَةَ، قال: كنّا عند أميرالمؤمنين عليه السلام ، فقال ـ وقد ذكر عنده اختلاف الناس ـ : إِنَّمَا فَرَّقَ بَيْنَهُمْ مَبَادِىءُ طِينِهِمْ وَذلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِلْقَةًمِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَعَذْبِهَا، وَحَزْنِ تُرْبَةٍ وَسَهْلِهَا، فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ يَتَقَارَبُونَ، وَعَلَىقَدْرِ اخْتِلاَفِهَا يَتَفَاوَتُونَ، فَتَامُّ الرُّوَاءِنَاقِصُ الْعَقْلِ، وَمَادُّ الْقَامَةِذ)قَصِيرُالْهِمَّةِ، وَزَاكِي الْعَمَلِ قَبِيحُ المَنْظَرِ، وَقَرِيبُ الْقَعْرِبَعِيدُ السَّبْرِ،مَعْرُوفُ الضَّرِيبَةِمُنْكَرُ الْجَلِيبَةِ وَتَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَطَلِيقُ اللِّسَانِ حدِيدُالْجَنَانِ.
از سخنان امام عليه السلام[1]
«ذغلب يمانى»از«احمد بن قتيبه»از«عبد الله بن يزيد»از«مالك بن دحيه»نقل مىكند كه:
خدمت امير مؤمنان(ع)بوديم در آنجا سخن از تفاوتهاى مردم به ميان آمدامام(ع)فرمود:
آنچه بين آنها تفاوت به وجود آورده آغاز سرشت آنها است،چه اينكه آنها ازقطعهاى از[2] زمين شور و شيرين،سفت و سست تركيب يافتهاند،و بر حسب نزديك بودن خاكشانباهم، نزديكند و به مقدار فاصله خاكشان با يكديگر،متفاوتند،افراد خوش منظر(غالبا)سست عقلند، بلند قدان كم همت،پاكيزه عملان بد منظرند،و كوتاه قدان خوشفكر و عميقندآنها كه نهادى پاك دارند اعمالشان نيز پاك است،كسانى كه عقلشان حيران است افكارشان پراكنده است و سخنوران قوى القلباند.
علّت تفاوتهاى ميان مردم، گوناگونى سرشت آنان است، زيرا آدميان در آغاز، تركيبى از خاك شور و شيرين، سخت و نرم، بودند، پس آنان به ميزان نزديك بودن خاكشان با هم نزديك، و به اندازه دورى آن از هم دور و متفاوتند .يكى زيبا روى و كم خرد، و ديگرى بلند قامت و كم همّت، يكى زشت روى و نيكوكار، ديگرى كوتاه قامت و خوش فكر، يكى پاك سرشت و بد اخلاق، ديگرى خوش قلب و آشفته عقل، و آن ديگرى سخنورى دل آگاه است
لازم است در رابطه با شيطان كه هنوز جملاتي از اميرالمؤمنين(ع) در خطبه شريفه هست كه بايد توضيح داده شود و اينكه اميرالمومنين بخش عمدهاي از خطبه را اختصاص دادهاند به مسئله شيطان، نشانگر جايگاه بسيار مهم اين مطلب است و همه مردم بايد آگاه شوند از وضع او و فرهنگ او، در مقدمه مطلب اشاره كنم به آيه 22 سوره مباركه ابراهيم (ع)قال الشيطان ... ، كه خداوند در آنجا نشان ميدهد كه ارتباط با شيطان قبول فرهنگ او، بالاترين خسارت است. يعني اگر اين ارتباط با فرهنگ او و خود او حالا در هر عصري و در هر شكلي كه هست و به هر صورتي كه خودش را نشان ميدهد، اين ارتباط تمام درهاي رحمت الهي را به صورت غير قابل بازشدن به روي انسان ميبندد. ديگر چه خطري بالاتر از آن، چه خسارتي بالاتر از آن. البته آيه شريفه لفظ شيطان را به كار گرفته نه ابليس را، كه مفهوم اين لفظ عام است و به معناي منبع شرّ منبع ضرر و منبع خطر است. با اسلحة پول، با اسلحة شهوت، با اسلحة مقام، نفس را تحريك ميكند، تاريكي ميآورد وقتي آدم را به هوس مياندازد حالا يا در روزگار ما با گفتارش يا با مجلاتش يا با فيلمهايش يا با ماهوارههايش، در اين تاريكي انسان از خداوند غافل ميشود و گمان ميكند كه تمدن و خوشي و زندگي همين است كه او دارد القاء ميكند.