

در فارسی فساد به معنای تباه شدن، نابود شدن، از بین رفتن، متلاشی شدن و نیز به معنای تباهی و خرابی و فتنه و آشوب و شرارت و بدکاری آمده است. در محیط فی اللغه و کتاب العین چنین آمده است: «الفسادُ نقیضٌ الصلاح»
سید علی اکبر قرشی در قاموس قرآن درمورد فساد چتیت می نویسد که: «فساد یعنی تباهی، که در لغت آنرا را ضد صلاح گفته اند.»
در قوانین موجود، گاه عنوان افساد در کنار محاربه و گاه به عنوان جرمی مستقل مطرح شده و در مورد اخیر، گاه مجازات مفسد به صورت دقیق و روشن بیان شده و گاه بدون تصریح به مجازات او، به همین مقدار بسنده شده است که مرتکب به مجازات مفسد یا محارب محکوم خواهد شد. گاه نیز قانونگذار، عنوان مجرمانة عمل را محاربه قرار داده، لکن از جرم مزبور، افساد فیالارض را اراده کرده است.در متون فقهی نیز ـ جز در موارد محدودی ـ بحث خاصی به افساد اختصاص داده نشده، بلکه در لابهلای مباحث فقهی، گاه علت مجازات قتل برخی از مجرمان مفسد فیالارض بودن مرتکبان عنوان شده است. برجسته نبودن عنوان افساد در متون فقهی و طرح مباحث آن در ضمن موضوعات دیگر، موجب بروز این شبهه شده است که اصولاً جرمی تحت عنوان افساد فیالارض وجود ندارد، لکن خوانندة گرامی در ضمن مطالعة مباحث طرح شده در گفتار دوم این مقاله، در صحیح نبودن این شبهه با ما همراه خواهد شد.علیرغم آنکه موضوع افساد و مصادیق آن، مورد توجه برخی فقها و حقوقدانان قرار گرفته است، اما در هیچ یک از منابع موجود فقهی و حقوقی، بحث مبسوطی از مصادیق، گستره و ارکان جرم افساد ـ چنانکه شایستة چنین جرم با اهمیتی است ـ به عمل نیامده است. از این رو مقالة حاضر در جهت تبیین فقهی و حقوقی جرم افساد به نگارش در آمده است تا کوشش نویسندگان قبلی را که در این زمینه قلم زدهاند، گامی به پیش برد وکاملتر نماید.مطالب مقالة پیش رو، در سه گفتار تنظیم شده است: گفتار اول به تبیین لغوی افساد فیالارض میپردازد؛ گفتار دوم اختصاص به تبیین فقهی جرم افساد و ارائة ضابطهای از این جرم با رویکردی به فتاوی فقهای معاصر دارد؛ فتار سوم به تبیین حقوقی جرم افساد و بررسی ارکان جرم مزبور با عنایت به قوانین میپردازد.
در 49 آیه از آیات قرآن کریم مشتقات واژة «فسد» استعمال شده است که نشانة اهمیت این موضوع است. فساد به معنای نقیض صلاح و ضد صلاح به کار رفته است (فراهیدی، 1409: 231؛ جوهری، 1420، 2: 124؛ ابن منظور، 1997، 5: 128؛ فیروزآبادی، 1424: 277). همچنین واژة «فسد» و «فساد» به معنای زوال صورت از مادّه (خوری، 1374، 4: 163) تغییر، بطلان و اضمحلال (زبیدی، 1414، 5: 164) لهو و لعب (خوری، همان: 4: 163) قحط و خشکی (طریحی، 1375، 3: 121؛ ابن منظور، همان: 129) و گرفتن مال به صورت ظالمانه (فیروزآبادی، همان: 277) به کار رفته است که همگی این معانی را میتوان از مصادیق معنای نخست (ضد صلاح) برشمرد.