

چگونگی حل مسائل می تواند در زندگی همه ما انسان ها تاثیرات عظیمی بر جای بگذارد. چنانچه شما مسئله ای را با موفقیت حل کنید، این امر منجر به افزایش اعتماد به نفس در شما و همچنین گام بلندی برای موفقیت در شما ایجاد خواهد کرد.اما دنیای همه ما انسان ها دنیای واقعیت هاست. و در دنیای واقعیت ها ما ناگزیریم که هر روز با مسایل و مشکلات ریز و درشت و فراوانی مواجه شویم. هیچ انسانی نمی تواند این ادعا را داشته باشد که در مسیر زندگی خود با هیچ مسئله ای روبرو نشده است. اما آنچه که از اهمیت فراوانی برخوردار است این است که ما به عنوان یک انسان چگونه با مسائل پیش آمده روبرو می شویم و چگونه سعی می کنیم آن ها را یک به یک حل کنیم.
حل مسأله بخشی از تفکر است. حل مسأله که پیچیدهترین بخش هر عملیات فکری تصور میشود، به عنوان یک روند مهم شناختی تعریف میگردد که محتاج تلفیق و مهار یک سری مهارتهای بنیادین و معمولی است (گلداشتاین و لواین، ۱۹۸۷). حلّ مسأله وقتی مطرح میشود که یک موجود زنده یا یک سامانهٔ هوش مصنوعی نداند که برای رفتن از یک موقعیت به موقعیت دیگر باید چه مسیری را بپیماید. این نیز خود بخشی از روند یک مسألهٔ بزرگتر است که یافتن مسأله و شکلدهی مسأله بخشی از آن میباشد.شما برای حل مسئله تان چقدر به تعریف مسئله بها میدهید؟ ما اغلب وقتی با مسئله ای روبه رو میشویم تازه اگر بخواهیم خیلی متفکرانه با مسئله مان برخورد کنیم، تمرکز خود را روی روش ها و تکنیک هایی که برای حل مسئله وجود دارد میگذاریم و حتی گاه زمان بسیار زیادی را صرف حل موشکافانه مسئله خود میکنیم. اما خوب است، قبل از آنکه قدم به جلو بگذاریم ابتدا با تعریف مسئله مان تکلیف خود را روشن کنیم. آیا میدانستید روشي كه براي تعریف مسئله خود در پيش ميگيريم، چارچوب مسئله ما را شكل ميدهد؟ همچنين چگونگی تعریف و بیان صورت مسئله است که گزينه ها و گام های بعدی را به ما تحميل ميكند. طرح درست مسئله نقطه شروع است و بر همه تلاش هاي بعدي ما تاثير ميگذارد.چگونگي طرح يك مسئله تاثير شديدي بر مسير انتخابي ما ميگذارد. اگر روش بيان مسئله غلط باشد، خشت اول را كج گذاشته ايم و بنابراين مسير غلطي را آغاز خواهيم كرد. تا این حد که حتی گاهی يك راه حل خوب براي مسئله اي كه به درستی بیان نشده، بدتر از زمانی است که هنوز سراغ گزینه های مسئله نرفته ایم اما در تعریف مسئله خود هوشمندانه اقدام کرده ایم. ضرب المثل قدیمی است که میگوید: خشت اول را چون نهد معمار كج تا ثريا مي رود دیوار كج! حالتی را در نظر بگیرید که مثلاً به ما چیزی را میدهند و از ما می خواهند از نگاه خودمان تعریفی از آن داشته باشیم. ابتدا ما آن چیز را مشاهده میکنیم و سپس بر اساس مشاهده خود تعریفی از آن ابراز میداریم. حالا در نظر بگیرید که همان چیز را به کسی دیگر مي دهند که برای آن تعریفی داشته باشد. مسلماً تعریفی که ابراز میدارد با تعریف شما یکسان نیست. زیرا که نگاه ما به مسئله است که چارچوب و تعریف ما از آن را شکل میدهد.
۱. فهم مساله : دراین مرحله می باید درک کاملی از مساله در ذهن خواننده بوجود اید . این یعنی باید بفهمیم مساله چه معلوماتی بما دادهاست وچه مواردی را از ما خواسته است
۲. انتخاب روش در این مرحله با استفاده از درکی که ازمساله در ذهن ما وجود دارد یکی از روشهای حل مساله مناسب با این مساله را انتخاب می کنیم
۳.اجرای روش: حال که روش مناسب را انتخاب کردیم ان را اجرا میکنیم