

خانواده اولين و مهمترين محيطي است كه كودك را از كيفيت روابط انساني آگاه مي سازد.طبق نظر اكثر روانشناسان،تجارب چند سال اول زندگي كه غالبآ در محيط خانواده اتفاق مي افتد، زير بناي شخصيت و رفتار بعدي ما را تعيين مي كند. حتي بعضي از روانشناسان معتقدند كه تنها تجارب بعدي نمي تواند در اساس اين ساختمان تغيير چنداني ايجاد كند.آنچه مسلم است،كودك در محيط خانواده با معيارهاي اخلاقي،ارزشهاي اجتماعي و كيفيت روابط انساني آشنا ميشود، اين تجارب رفتار، نگرشها،آرمانهاي تحصيلي، نوع حرفه، اعتقادات مذهبي و سياسي، اقتصادي او را تا حد زيادي مشخص مي كند. روابط خانوادگي،به علت تماس نزديك اعضاي آن با يكديگر و تاثير متقابل رفتارهرعضو بر عضو ديگر،محيطي سرشار از عاطفه،هيجان،محبت ،احترام،كينه توزي و ترس بوجود مي آورد. درگيرودار روابط خانوادگي كليه تجاربي كه يك كودك در رابطه با ديگران كسب مي كند،به هويت او شكل مي دهد و او بتدريج از خود تصويري بدست مي آورد كه اين تصوير زير بنا و شالوده شخصيت آينده او را شكل مي دهد(احدي و بني جمالي،1366،صص80_70).
خانواده بنیان یک جامعه است که والدین،فرزندان و روابط میان آنها حکایت می کند. هر كدام از اعضاي خانواده در ارتباط با هم اثرات مستقيم و غير مستقيمي از خود بجا مي گذارند.يك خانواده سالم و موفق علاوه بر رضايت داخلي اعضاي خانواده، پيشرفت و سلامت و آينده فرزندان را نيز رقم مي زند و در نهايت به جامعه سالم و موفق كمك مي كند. هر گاهروابط ميان اعضاي خانواده سالم و تؤام با رضايت باشد اثرات مثبت آن در جامعه همچنين دقت آنها را در رشد روحي رواني اطفال و تكامل شخصيت انها گوشزد میینمايد(سادات،1372،ص10).
خانواده اولين جايگاه براي رشد اجتماعي و عاطفي است.خانه و محل زندگي مكاني است كه تجربيات رضايت بخش عاطفي كودك را فراهم ساخته و در اثر وابستگي هاي مطمئن تبديل به پايگاهي جهت كشف،جستجو و دست رسي به ساير مردم مي گردد.از طريق اين محل زندگي،همانطوريكه والدين آگاهند كودك خود را براي آينده آماده ساخته و به ميكروسيستم ديگري منتقل مي گردد(سيف،1364،صص4_353).
خانواده گروه كوچكي است كه حد فاصل بين فرد و جامعه قرار گرفته است. شايد مناسب تر باشد كه خانواده را با توجه به ويژگي هاي اساسي آن تعريف كنيم:
1) از عمومي ترين سازمانهاي اجتماعي است كه بر اساس ازدواج بين يك مرد و دست كم يك زن شكل ميگيرد.
2) در آن مناسبات خوني يا اسناد يافته(پذيرش فرزند )به چشم مي خورد.
3) معمولأ داراي نوعي اشتراك مكاني است.
4) معمولأ كاركردهاي گوناگون شخصي،جسماني،اقتصادي،تربيتي و جز اينها را بر عهده دارد(سالاري فر،1388،ص13).
در بين تمامي نهادها،سازمانها و تأسيسات اجتماعي،خانواده،نقش و اهميتي خاص و بسزا دارد.تمامي آنان كه در باب سازمان جامعه انديشيده اند، همه مصلحين، حتي روياگرايان و آنان كه به ناكجاآباد روي كردند بر خانواده و اهميت حياتي آن براي جامعه تأكيد ورزيده اند، به درستي هيچ جامعه اي نمي تواند ادعاي سلامت كند.چنانچه از خانواده هايي سالم برخوردار نباشد.باز به هيچ شبهه، هيچ يك آسيب هاي اجتماعي نيست كه فارغ از تأثير خانواده پديد آمده باشد(ساروخاني،1370،ص11).
خانواده مانند هر نظام اجتماعي ديگر نيازهاي اوليه ي دارد. از جمله اين نياز ها مي توان به اين موارد اشاره كرد:
• احساس امنيت فيزيكي
• احساس صميميت و وابستگي
• احساس مسئوليت
• نياز به انگيزه
• نياز به شادي
• نياز به تأييد و تصديق