

پدیده کودکان خیابانی، پدیدهای جهانی و هشداردهنده است. تقریبا هیچ شهر و کشوری در دنیا نیست که کودک خیابانی نداشته باشد. این مشکل، هم معضل کشورهای پیشرفته است و هم کشورهای در حال رشد. اما امروزه در کشورهای فقیر آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا شیوع بیشتری دارد. فقر، ازهم پاشیدگی خانوادگی، بیماری و فوت والدین، کودک آزاری و مسامحه کاری یا ترک کردن خانواده و عدم رشد اجتماعی عوامل رایجی برای زندگی کودک در خیابان هستند.
تعریف روشنی از کودکان خیابانی وجود ندارد. مثلا نمیتوان گفت همه کودکانی که در خیابان هستند، بیخانمان هستند. اکثریت عمده آنها یعنی بیش از سه چهارم تا ۹۰درصد از این کودکان در کشورهای مختلف در حال رشد، در خیابان کار میکنند؛ اما در خانه زندگی میکنند و نانآور خانه هستند. «کودکان خیابانی» اصطلاحی است که اغلب هم برای توصیف «کودکان کار» و هم کودکان بیخانمانی که در خیابان زندگی میکنند و میخوابند و اغلب هیچ تماسی با خانوادهشان ندارند، اطلاق می شود. گروه دوم در معرض بیشترین خطرات هستند. به قتل رسیدن، کودک آزاریهای مکرر و برخوردهای بیرحمانه غیرانسانی با این کودکان که سنشان بین ۵ تا ۱۸ سال است، امری رایج است. آنان گاهی برای زنده ماندن به دزدی و فحشاء دست میزنند. این کودکان آسیبپذیری زیادی درمقابل بیماریهای مقاربتی مانند ایدز دارند. [در کشورهای دیگر] تخمین زده میشود که ۹۰ درصد از آنان معتاد به مواد استنشاقی مانند چسب کفش و تینر رنگ هستند که باعث آسیب به کلیه و صدمات جبرانناپذیر مغزی و در برخی موارد مرگ میشود.
دلایل زیادی برای کار و زندگی کودکان در خیابان وجود دارد. برخی از این علل عبارتند از: فقر، ازهم پاشیدگی خانواده، سوء مصرف مواد و الکل توسط والدین، کودک آزاری، نیاز به درآمد کار کودک، طرد کردن کودک، قحطی و بلایای طبیعی، از دست دادن والدین به سبب حوادث و بیماری و ایدز، مهاجرت و .....
- در سال ۱۳۷۷ مطالعهای توسط یونیسف بر روی کودکان خیابانی تهران صورت گرفته است. بر اساس این پژوهش، مهاجرت، تعداد زیاد افراد خانواده، ازهم پاشیدگی خانواده، آزارهای جسمی و روانی در خانواده، بیسوادی والدین و فقدان مهارتهای حرفهای والدین از فاکتورهای مرتبط با حضور کودکان در خیابانها است. بر اساس این مطالعه ۶۰ درصد بچههای خیابان از مهاجرینی هستند که خود دو گروه را تشکیل میدهند. مهاجرین از شهرستان به تهران و مهاجرین خارج از کشور به ایران ( عراقیها و افغانیها). بقیه بچههای خیابان به علت فقر خانوادگی در خیابانها مشغول به کار هستند و گروهی دیگر به دلیل شرایط نابهنجار خانوادگی و اختلافات شدید از خانواده فرار کردهاند و چون جایی برای خواب ندارند، به پارکها و میادین، خانههای متروک و زیر پلها پناه میبرند.
هر ساله درصدی از کودکان به دلایل مختلف ترک تحصیل میکنند و به کارهایی مانند واکسزنی، پاک کردن شیشه ماشین، فال فروشی، باد کنک فروشی، آدامس فروشی، جمع آوری نان خشک و وسایل فلزی در زبالهها و دعا فروشی در سر چهارراهها، بازارها و یا مکانهای شلوغ و پرترافیک میپردازند و ساعتهایی طولانی در معرض آلودگیهای اجتماعی قرار میگیرند.