حکومت در اصل نهادی اجتماعی است، زیرا، طبیعت اجتماع وجود حکومت را ایجاب می کند . اما این نهاد در اسلام علاوه بر صبغه اجتماعی، طبیعت دینی هم دارد، برای اینکه جامعه اسلامی در درجه اول جامعه ای دینی است، یعنی مبدئی که در تنظیم امور اقتصادی، سیاسی و نظامی از آن الهام گرفته می شود، تنها شریعت الهی است .امام علی (ع) در میان همین حقیقت در جواب خوارج - روزی که فریاد برآوردند: حکومت خاص خداست - فرمود:
«کلمة حق یراد بها الباطل! نعم انه لاحکم الا لله، ولکن هؤلاء یقولون: لاامرة الا لله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن، و یستمتع فیها الکافر، و یبلغ الله فیها الاجل، و یجمع به الفی ء، و یقاتل به العدو، و تامن به السبل، و یؤخذ به للضعیف من القوی، حتی یستریح بر، و یستراح من فاجر .»
کلمه ای حق است که با آن، منظور باطل خود را بیان می کنند . آری، همانا که جز خدای را فرمان نیست، اما اینان می گویند: جز خدای را امیری نیست . حال آنکه مردمان را ناچار باید امیری باشد خواه نیکوکار خواه بدکار تا در آن حکومت، مؤمن به کار آخرت پردازد، و کافر از دنیا بهره مند و برخوردار گردد، و خداوند مرگ مردمان را به هنگام برساند، و غنیمت به کمک آن امیر گرد آید و به مدد او با دشمن نبرد شود، و راهها امنیت یابد، و حق ناتوان از توانا گرفته شود تا نیکوکار آسایش یابد و بدکار در امان ماند .این کلام امام (ع) که «مردمان را ناچار باید امیری باشد» ، ضرورتی را بیان می کند که واقعیت اجتماع آن را می طلبد، و هرگز از آن چاره نیست، و اگر چه در نبودن فرمانروایی عادل حکومت حاکمی به کار به نهایت زیانبار است، ولی با وصف این زیانباری، از هرج و مرجی که پیوندهایی اجتماع را از هم پاره می کند بهتر است .و البته ناگفته نماند که امام (ع) در اینجا به ماهیت حکومت اسلامی نظر ندارد، بلکه تنها قصد وی اثبات ضرورت حکومت در برابر هرج و مرج طلبی خوارج است .
انسانها در جامعه نسبت به یکدیگر «وظایف متقابل» دارند و به تعبیرى دیگر، بر عهده خویش نسبت به افراد دیگر «حقوق متقابل» دارند. شناخت این حقوق و انجام آنها و مراعات دو جانبه، ضامن تصحیح روابط و سالم سازى معاشرتها و زدودن کدورتها و کاهش اختلافها و گله مندیهاست. در جامعه انسانى، جز با «مراعات» دیگران و حقوقشان، وضع رفتارى سامان نمى پذیرد.
حکومت و دولت تعاریف متعدد دارد، با توجه به نظام های مختلف سیاسی تعاریف گوناگون از آن شده است، اما در یک تعریف نسبتا جامع میتوان گفت که دولت وحکومت درحقیقت،مظهرقدرت جامعه دربرابرهجوم خارجی ومظهرعدالت وامنیت داخلی ومظهرقانون برای امور داخلی ومظهرتصمیمهای اجتماعی درروابط خارجی است؛ بنا براین تعریف از حکومت تشکیلامت وتأسیس دولت در مکتب اسلام،دوعمل سیاسی بزرگ بودکه پیامبراسلام(ص)انجامداد. حکومت اسلامی که پیامبر اکرم(ص) پایه گذاری کردبه شیوه حکومتهای رایج، اما براساس عدالت استواربود،پایههاواساسنامهای که این حکومت داشت آنرادرسیره پیامبر(ص)وتدابیریکه آن حضرت میاندیشیدباید جستوجوکرد ازرفتارهای حکومت نبوی،چه درنظام داخلی وچه درانعقادروابط خارجی، ونامهها وقرارداد های یکه بادولتها،قبائل عرب ودیگران ونیزعهدنامه مفصل یکه درسال اول هجرت درباره قبایل عرب مسلمان،مهاجرین وانصار، وقبایل یهودساکن یثرب تدوین نمود،بخوبی آشکارمیگردد که باتدبیری حکیمانه وروشی عادلانه،سیاست خود را درتشکیل حکومت جدید استوارنموده است. درتمام مراحل تشکیل حکومت اسلامی و زحمات که پیامبر اسلام(ص) کشید، تنها وزیر ویاوراوحضرت علی(ع)بود، که پیامبر(ص)را یاری میداد وهمراه اومیکوشید.بدینسان،حضرت علی(ع)بهترین کسی است که ازویژگیهای چنین حکومتی آگاه است واساس وپایه هاونظام حکومت عادل را بخوبی میشناسد. همچنین پیامبراکرم(ص) علاوه براین که حضرت علی(ع) را وصی،خلیفه وجانشین خود قرارداد،اورا معیارسنجش حق وباطل نیز معرفی کرد.بنا براین، خواستیم دراین مقاله ویژگیهای حکومت ایده آل را هم در سیره وهم در سخنان متین امام علی(ع) بدست آوریم، تا رهبران دلسوز جامعه افغانستان درحد توان خود از این الگو و چراغ راهنمای جاده سیاست ودیانت برای بهبود وضعیت جامعه ورسیدن به حکومت مطلوب و ایده آل استفاده نمایند.