اهل لغت، فرهنگ را به معنای علم، ادب، دانش، معـرفت و تعلیم و تـربیت و نیز به مجموعه آثـار علمی و ادبی و معـرف هنرهای یک قوم تعریف کردهاند. آنچه در اینجا منظور ما است، مجموعه ارزشها، باورها و شناختهای یک جامعه است که دستاوردهای معنوی یک جامعه را تشکیل میدهد. تهاجم، به یکدیگر هجوم آوردن، به یکدیگر یورش بردن، حملهوری و ... گفته میشود.
تهاجم فرهنگی بیشتر در مواردی استعمال میشود که مربوط به جنبۀ معنوی یک جامعه است. آنچه از یک فرهنگ مورد هجوم قرار میگیرد عبارت است از: ارزشها و باورها. عنصر سوم که شناخت باشد مورد هجوم قرار نمیگیرد؛ چراکه شناخت همان علم است و علم در حوزۀ یک فرهنگ خاص قرار نمیگیرد؛ بلکه همگانی است.
در روایتی که از حضرت رسول (ص) رسیده است، ایشان فرمودهاند:علم را فرا بگیر حتی اگر در چین باشد. این روایت نشان میدهد که علم از نظر اسلام مربـوط به یک جامعه و فرهنگ خاص نیست؛ بلکه همگانی است و مسلمان میتـواند به نقاط دور دست سفر کند و علم بیاموزد.
تهاجم در ارزشها اینگونه است که ارزشهای یک فرهنگ دیگر بخواهد وارد یک جامعه دیگر شود.. به عنوان مثال: نماز، روزه، جهاد، شهادت، امر به معروف و نهی از منکر و ... به عنوان ارزش در یک جامعۀ اسلامی شناخته شدهاند. ممکن است در جامعهای دیگر و یا یک جامعۀ غیر اسلامی، ضد ارزش شمرده شوند؛ لذا اگر فرهنگ خاص آن جامعه به جامعۀ ما رسوخ کند، میتواند این ارزشها را نزد ما نیز ضد ارزش جلوه دهد و این خود تهاجم است.
تهاجم به ارزشهای یک جامعه، تهاجم در باورها و اعتقادات یک ملت نیز میتواند باورهای یک جامعه را به ضد باور تبدیل کند. مانند: باور به حکومت ولایت فقیه ممکن است از طرف فرهنگی دیگر مورد هجوم قرار گیرد و به عنوان ضد باور معرفی گردد.
الف ) مبارزه با ولایت فقیه: دشمنان اسلام و ایران در ۳۰ سال اخیر تلاش فراوان نمودند، با تضعیف و نابودی نظام اسلامی روند احیای بیداری ملت های مسلمان را به کنترل درآورند و به توده های مسلمان، در سراسر جهان القاء کنند که دین، قدرت اداره و هدایت جامعه بشری را دارا نیست و ملتها به ناچار باید به اندیشه های غربی نظیر لیبرالیسم روی آورند. ولایت فقیه در تحلیلی دقیق، تئوری حکومت دینی است و نشان دهنده توانایی اسلام در تدوین تئوریک یک نظام جامع حکومتی است. بسیاری از صاحب نظران معتقدند که اگر انقلاب اسلامی، اصل مترقی ولایت فقیه را محور موجودیت خویش قرار نمی داد، نظام سلطه جهانی تا این حد نسبت به آن حساسیت نشان نمی داد، چرا که اگر حکومتی بر پایه یک اندیشه جامع شکل نگرفته باشد، دیر یا زود در تاثیر پذیری شدید از اندیشه های رایج بشری استقلال جوهری خود را از دست می دهد و به نوعی با معیارهای قدرتمندان جهانی تن درخواهد داد تشکیل نظام اسلامی بر مبنای تئوری ولایت فقیه متکی، بر اندیشه های ناب که در مبانی قرآن مجید ریشه دارد و بر اساس فقه اصیل اسلام و فقه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) تدوین شده و استواری منطقی خود را از قرنها مجاهدت فقهی و علمی علما و بزرگان دین وام گرفته است و پس از رحلت حضرت امام خمینی قدرت تعیین کننده خود را در رهبری حکیمانه حضرت آیت اله خامنه ای، به خوبی نشان داده است. آنگونه که یکی از عناصر تهاجم فرهنگی غرب بخاطر بیان عمیق کینه امپریالیسم و صهیونیسم از نظام ولایت فقیه می گوید: «فقاهتی باید برود، تا جامعه دوباره در روال و مدار رشد و ترقی قرار گیرد. در چارچوب فقه که نمی شود رشد کرد.» ضدیت با ولایت فقیه در چارچوب هجوم فرهنگی غرب و روشنفکران وابسته به مبانی انقلاب اسلامی، نمودی بسیار محسوس داشته است. به گونه ای که تقریباً در تمامی مجامع ضد انقلاب و روشنفکران غرب زده و نشریات وابسته، آثار آن به چشم می خورد. عبدالکریم سروش در دی ماه ۷۷ در هفته نامه هامون گفت: ولایت مطلقه یعنی قدرت مطلقه و همانطور که ثروت متراکم فساد آور است، قدرت متراکم هم همچنین. در نتیجه باید با ایجاد دموکراسی، قدرت های متراکم را مهار کرد و به زیر کشید. رادیو رژیم اسرائیل در ۲۸ آذرماه ۷۳ اظهار داشته که یک اصل در قانون اساسی ایران هست که در این سالها، بسیار دردسر ساز بوده و آن اصل وایت فقیه است.