

مسئله بزهكاري و انحراف اطفال و نوجوانان از ديرباز در جامعه بشري مورد توجه انديشمندان بوده است. همزمان با توسعه انقلاب صنعتي و وسعت دامنه نيازمندي ها، محروميت هاي حاصل از عدم امكان تأمين خواست ها و احتياجات زندگي موجب گسترش شديد و دامنه دار فساد، عصيان، تبهكاري، سرگرداني، دزدي و مانند آنها در اطفال و نوجوانان شده است. امروزه نوجوانان كشور ما هم با اين گونه مسائل مواجه اند و آثار مهلك آنها در سيماي جامعه ما آشكار است. كودكان و نوجوانان سرمايه هاي جامعه هستند و سلامت روح و جسم آنها تضمين كننده سلامت جامعه آينده است. بنابراين، بايد به مسائل آنها توجه كافي مبذول داشت.مطالعات كشورهاي غربي حاكي از آن است كه تجربه رفتارهاي بزهكارانه در ميان نوجوانان بسيار شايع مي باشد. برخي ادعا كرده اند 90 درصد نوجوانان مرتكب اعمالي شده اند كه چنانچه به مداخله پليس مي انجاميد موجب بازداشت آنان مي گرديد. اين بررسي ها نشان مي دهند كه شيوع رفتارهاي بزهكارانه در نوجوانان بيش از آن است كه مردم انتظار دارند. تجربه نشان داده است تنها تعداد اندكي از نوجواناني كه دست به قانون شكني مي زنند دستگير مي شوند. از كساني كه دستگير شده اند نيز تنها تعداد معدودي بازداشت مي گردند. از ميان بازداشت شدگان هم عده اي خاص به زندان فرستاده مي شوند و از كساني كه محاكمه شده اند تنها بخشي به عنوان بزهكار محكوم مي گردند. بنابراين، بسيار دشوار است كه بدانيم در هر جامعه چند نفر بزهكار وجود دارد، چه كسي بايد بزهكار ناميده شود و كدام نوجوان بايد مورد مطالعه علمي قرار گيرد تا درباره ماهيت و منشأ رفتارهاي بزهكارانه اطلاعات علمي صحيحي به دست آورد.