

بحران مالی و اقتصادی سال 2007 بدون هشدار شروع شد و در مدتی کوتاه به بیشتر کشورهای جهان سرایت کرد. بسياری سعی کردهاند این يا آن عامل را مقصر وقوع بحران معرفی کنند. واقعیت این است که چنین بحرانی را اصلا نمیتوان به علتی واحد نسبت داد. ترکیبی از عناصر دست به دست هم داد و بحران را به وجود آورد. این بحران ابتدا در بازار مسکن احساس شد. از آنجا به بازار اعتبار گسترش يافت و سرانجام بر بخش حقیقی اقتصاد تاثیر گذاشت.
خانهدار شدن بخشی جداییناپذیر از رويای هر آمریکایی است. در آمریکا، دولت و بخش خصوصی نهایت سعی خود را کردهاند تا این رويا به واقعیت بپیوندد. شکل 1 تعداد کل خانهها در آمریکا و نیز خانههایی را که مالکان سکونت دارند، نشان میدهد
این رشد از دستاوردهای عملی بازار آزاد است که با کمک دولت محقق شده است. سازندگان با انگیزه کسب سود شروع به ساخت خانهها کردند، بانکها منابع مالی مورد نياز را در اختيار خریداران گذاشتند و دولت نقدینگی این بازار را فراهم کرد. بهراستی این ایدهس که خانوادههای هر چه بیشتری مالک خانه شوند یک هدف سياست عمومی بوده است.وام رهنی به شخصی که خانه میخرد داده میشود. برای این که وامگیرنده حائز شرایط دريافت وام باشد باید ضوابط معینی را رعایت کند. این عمل غیرمعمولی نیست چون هر وامدهندهای میخواهد مطمئن شود ریسک معقولی قبول کرده و بهره و اصل پول خود را دريافت خواهد کرد؛ بنابراین اطلاعاتی درباره توانایی بازپرداخت وام (موقعیت اعتباری)، ارزش وثیقه (در این حالت خانه) و مبلغ پیشقسط وامگیرنده جمعآوری میشود.در شکل 2 دادههای ماهانه نرخ وام رهنی ثابت 30 ساله از 1971 تا 2008 را نشان دادهایم. این نرخ در سالهای اخیر حدود 6 درصد بوده است که در بیشتر کشورهای جهان مایه رشکبرانگیزی است. باید توجه داشت که نرخ وامهای رهنی 15 ساله پایینتر و برای وامهای تعدیلپذیر حتی کمتر بود.