مطالعه دقیق تاریخ ایران نشان میدهد غالب شاعران شاخص زبان فارسی همواره با توده ی مردم روابطی عادی و صمیمانه داشته اند . به گونه ای که با اخلاق و عقایدشان صرف نظر از منطقی یا غیر منطقی بودن آنها مأنوس می شدند این نکته سبب می شد که شاعران از باورهای عادی و عامی مردم به عنوان یکی از درون مایه های اساسی شعر خویش ،بهره جویند تا به سخن خود رنگ دینی و ملی ببخشند و فرهنگ و سنتها ی جامعه خویش را در پیچ و خم حوادث تاریخی از گزند نسیان حفظ کنند و از اسلاف به اخلاف منتقل نمایند .شناخت و آشنایی با باورهای عامیانه بخشی از فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی به شمار می آید و به نظر نگارنده لازم است دانشجویان فراگیران و علاقمندان به رشته های زبان و ادبیات فارسی با این باورهای عامیانه آشنایی داشته باشند . این باورها زمانی زندگی انسانها را تحت تاثیر قرار می دادند آخرین و موثرترین راه درمان بسیاری از دردهاو بیماریهای قدیم با اعتقاد راسخ به آن باورها عملی بودو مردم با چنان باورهایی به سلامت و آرامش نسبی می رسیدند و به اصطلاح امروزی «تلقین درمانی» می شدند .همان طوری که باور عامیانه ی «آخرین مداوا داغ کردن کردن با آهن بوده است» شاید اعتقاد به باورهای عامیانه هم آخرین درمان آشفتگی های درونی انسان هایی بوده است که در تمدن های متفاوت یا فرهنگ های مختلف زندگی می کرده اند . یکی از شگردهای شعرا، از جمله خاقانی ،این بود که تلاش می کردند مضمون های بکار رفته در دیوان شاعران قبل را با طرحی نو و در قالب کلمات جدید دنبال کنند . خاقانی، با بکار بردن بسیاری از باورهای عامیانه در دیوان شعری خود ،کوشش کرده است در انتقال این باورهای عامیانه ،بعنوان بخشی از فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی ،سهمی داشته باشد و به یقین در این راه موفق بوده است .
آن چه می خوانید نمونه هایی از این باورهاست:
گنج و مار:گذشتگان بر این باور بودند که مار بر روی کنج می خوابد (هرجا گنج است مار هم وجود دارد . مار دور گنج حلقه می زند)( ادبیات ،همه جا از دیوان خاقانی به تصحیح دکتر میر جلال الدین کزازی انتخاب شده است )
کعبه گنج است و سپاهان عرب ماران گنج
گرد گنج آنک صف ماران فراوان آمده (ص562)
گم کن زبان که مار نگهبان گنج توست
برگنج تو توباش نگهبان صبحگاه (ص 511)
سعدی شیرازی نیز این باور عامیانه را بکار برده است :
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست؟
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم اند (گلستان ،ص 502)
مار، افعی و زمرّد : قدما بر این عقیده بودند که اگر زمرد را در مقابل مار و افعی قرار دهند کور می شود. خاقانی در شکایت از روزگار می گوید این فلک افعی آسا خود لباسی زمردین بر تن دارد و هیچ گزندی به او راه نمی یابد .