بیع از واژههای متضاد به شمار میرود، چراکه در لغت به معنای خریدن و فروختن است. قانون مدنی در مادۀ 338 بیع را اینگونه تعریف كرده:
«بیع عبارت است از تملیك عین به عوض معلوم.»
از این تعریف بدست میآید كه بیع عقدی، عوض و تملیكی است. بنابر تعریف بیع، مبیع باید عین مانند خانه، زمین باشد. پس هیچگاه منفعت و عمل را نمیتوان مبیع قرارداد. در مورد ثمن هیچگونه قیدی در تعریف دیده نمیشود زیرا قانون از ثمن به كلمۀ عوض تعبیر كرده كه میتواند شامل عین، منفعت و عمل نیز باشد.عقد بیع دارای دو موضوع است: مبیع و ثمن، در عرف كنونی ثمن بطور معمول پول است نه كالا.مبیع باید عین باشد یعنی، محسوس و مادی باشد و بطور مستقل مورد داد و ستد قرار گیرد و مالیت داشته باشد و همچنین معین بوده و مبهم نباشد. عقد بیع مانند عقود دیگر در صورتی منعقد میگردد كه دارای شرایط اساسی صحت معامله باشد.(م190ق.م)هرگاه در معامله این شرایط موجود باشد آن معامله صحیح و دارای آثاری است كه قانون لازمۀ آن معامله دانسته است. قانون مدنی آثار بیع را در مادۀ 362، با عبارات زیر بیان میكند:
1- به مجرد وقوع بیع مشتری مالك مبیع و بایع مالك ثمن میشود.
2- عقد بیع بایع را ضامن درك مبیع و مشتری را ضامن درك ثمن قرار میدهد.
3- عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع ملزم مینماید.
4- عقد بیع مشتری را به تأدیه ثمن ملزم میكند.»
بیع عقدی است تملیكی و در صورتیكه مبیع عین خارجی یا در حكم آن باشد بوسیلۀ خودِ عقد به مالكیت مشتری داخل میشود، اگر چه هنوز مبیع تسلیم مشتری و ثمن به بایع داده نشده باشد. این امر از مادۀ 338 قانون مدنی استفاده میشود كه بیع را چنین تعریف میكند.
«بیع عبارت است از تملیك عین به عوض معلوم.»
بطور معمول تسلیم مبیع نشان دهندۀ ارادۀ فروشنده در تعیین مبیع است. وجود اجل و مدت برای تسلیم مبیع یا تأدیه ثمن مانع از تملیكی بودن عقد بیع نخواهد بود و از لحظۀ تشكیل عقد، مبیع عین معین یا ثمن شخص به خریدار یا بایع منتقل میگردد هر چند كه برای تسلیم آنها مدتی مقرر كرده باشند.وجود خیار فسخ در عقد بیع مانع انتقال مبیع به مشتری نمیگردد. بنابراین هرگاه در معاملۀ یك قطعه زمین، فروشنده شرط كرده باشد تا شش ماه حق فسخ معامله را دارا باشد، بلافاصله پس از عقد مالكیت زمین به خریدار انتقال پیدا میكند، نه آنكه انتقال مالكیت پس از انقضاء شش ماه حاصل شود.