اقتصاد سیاسی بین الملل با تا کید بر روابط متقابل اقتصاد و سیاست در واقع بر این نکته متمرکز است که بررسی توامان این دو حوزه به صورت یک طیف مطالعاتی واحد درک بهتری از تحولات ملی و بین المللی ارائه می کند. اقتصاد سیاسی بین الملل با رشد شتابان اقتصاد بین المللی در دهه 1960 و علاقه فزاینده به ابعاد سیاسی آن گسترش یافت .با فرو پاشی شوروی و پایان جنگ سرد ضرورت سیاسی –ایدئولوژیک جدایی مطالعاتی میان دو حوزه اقتصاد وسیاست بیش از پیش تصعیف شد . مسلما پس از اعلام نظم نوین جهانی به وسیله ایا لات متحده امریکا بعد از فرو پاشی شوروی در اوایل دهه 1990 واژه جهانی شدن در ادبیات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رایج شده است و حاکی از کم شدن موانع بازرگانی بین المللی و افزایش خصوصی سازسی و سرمایه گذاری بین المللی ولذا افزایش نقش شرکت های چند ملیتی در اقتصاد جهانی است .
انقلاب در تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات که باعث کاهش هزینه های ارتباطا ت راه دور و حمل و نقل و در نتیجه افزایش سود آوری اقتصاد بین الملل شده است به عنوان مهمترین نیروی پیش برنده به سوی یکپارچه شدن جهان عنوان می شود .فرایند جهانی شدن که اساسا بر پایه حرکت آزاد کالا ،سرمایه ،خدمات،ایده ها ، افکار...شکل گرفته است ،تصویری از جهان ارائه کرد که هر پدیده با پدیده ی دیگر مربوط ،تاثیر پذیر و تاثیر گذار است .با این تعریف جدایی نظری و عملی میان حوزه های اقتصاد و سیاست بیش از پیش متزلزل گردید ،تحت تاثیر تحولات مذکور در جهان واقعی زمینه تقویت حوزه مطالعاتی اقتصاد سیاسی بین الملل فراهم شد .در این تحقیق به اهمیت روز افزون این حوزه و همچنین تاثیر جهانی شدن خواهیم پرداخت وبه دید گاه های سه نظریه لیبرالیسم ، رئالیسم و ساختار گرایی تاریخی در این زمینه می پردازیم.