در تصمیم گیری های برنامه درسی، معمولاً محدودیت منابع د رمقابل خواست ها موجب می شود به تعیین اولویت ها بپردازیم، و هم چنین وجود شقوق و راهبردهای مختلف برای رسیدن به مقصد موجب می شود برای پی بردن به مزایا و معایب هر یک به تجزیه و تحلیل عوامل و عناصرشان بپردازیم و به مطالعه و تحقیق نیاز داشته باشیم. و بالاخره اینکه وجود عوامل نامعلوم که منجر به خطر و ریسک های تصمیم گیری می شود، موجب می شود که مکانیزم تصمیم گیری اهمیت خاصی را در سازمان برنامه ریزی حائز شود و به اصل مشارکت رو آوریم. نهایتاً اینکه می پذیریم تصمیم گیری واقع بینانه مستلزم آن است که اجرای آن امکان پذیر باشد، بدین جهت لازم است که حوزه امکانات و مقدورات را دقیقاً بشناسیم.
اصول برنامه ریزی به تدریج معلوم شده و سیر تکاملی داشته است. برنامه ریزی های اولیه بیشتر صورت تخیلی و آرزوئی داشته است. این نوع برنامه فهرستی از توقعات و خواسته ها است، که اغلب فاقد عناصر تصمیم گیری بوده و اغلب فقط روی کاغذ می ماندند.