شاید بتوان گفت مهمترین بحث اقتصادی در سال های بعد از جنگ جهانی دوم ـ به ویژه در کشورهای در حال توسعه ـ مسأله رشد اقتصادی بوده است. از این رو نظریه های بسیاری در باب مسأله رشد در طول سال های پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد. هدف اساسی نظریه های رشد، توضیح عوامل تعیین کننده نرخ های رشد در یک کشور و بررسی دلایل تفاوت نرخ های رشد و درآمدهای سرانه بین کشورها می باشد. یکی از عواملی که تأثیر به سزایی بر رشد اقتصادی برخی کشورهای در حال توسعه داشته، تجارت خارجی است. به طور کلی، در مسیر رشد اقتصادی کشورهای جهان سوم، به دلیل وابستگی شدید این کشورها به درآمدهای صادراتی و از طرف دیگر وابستگی به واردات مواد مورد نیاز جهت پی ریزی ساختار صنعتی، تجارت خارجی نقشی اساسی و انکارناپذیر و در عین حال حساسی را ایفا می کند. عدم توجه به این عامل مهم در تحقیقات و بررسی های رشد اقتصادی در این کشورها، نتایج تحقیقات و پیش بینی های مربوط به اینده را دچار خطا می کند. چنانچه تحقیق به صورت کمّی و با ابزارهای اقتصادسنجی صورت گیرد، حذف این عامل مهم و مؤثر در رشد اقتصادی، ضرایب برآورد شده در مدل را به صورت اریب (تورش دار) برآورد نموده و در نتیجه مدل دارای خطای تصریح می شود.
در زمینه مطالعات تجارت خارجی و رشد اقتصادی، به دلیل نقش گسترده تر صادرات بر رشد اقتصادی، این متغیر کانون توجه بسیاری از محققین را تشکیل می دهد.
تجارت خارجی از طریق واردات کالاهای سرمایه ای و واسطه ای نرخ رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه را افزایش داده است. طبق مطالعات انجام شده، قیمت نسبی کالاهای سرمایه ای در کشورهای توسعه یافته، در مقایسه با کشورهای در حال توسعه، ارزانتر می باشد. بنابراین کشورهای در حال توسعه می توانند با واردات کالاهای سرمایه ای و واسطه ای ارزانتر از کشورهای توسعه یافته، زمینه رشد اقتصادی بیشتر را فراهم آورند.
نظر به این که تجارت خارجی عامل مؤثری در شکل دادن به اقتصاد کشور است و می تواند تمامی بخش های اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهد، نگاهی به تحوّلات تجارت خارجی مفید به نظر می رسد. تجارت خارجی دو هدف اصلی را دنبال کرده است: از یک سو بر منافع اقتصادی کشور در راستای تأمین نیازمندی های عمومی تأکید دارد، و از سوی دیگر، مکمل جنبه های خارجی رویه های فرهنگی و دیپلماتیک است.
اغلب کشورهای در حال توسعه، از فعالیتهای گسترده تجارت خارجی برخوردار است و بیشتر این کشورها مبادلات بین الملل، غالباً قیمت پذیر است. در اکثر کشورهای جهان سوم که دارای منابع نفتی هستند مانند ایران ،روند تولید و صادرات نفت، نه فقط به مسائل اقتصادی، بلکه تا حدود زیادی به حیات سیاسی کشور پیوند خورده است. عدم سرمایه گذاری اساسی و علمی در بخش صادرات غیرنفتی و نیز فقدان احساس نیاز و ضرورت برنامه ریزی توسعه صادرات غیرنفتی، به دلیل درآمدهای قابل توجه نفت، مهم ترین عوامل اتکای شدید اقتصاد کشور به فروش نفت در سالیان پیش از انقلاب را تشکیل می دهند. سیاست کلی این دوره، صدور هر چه بیشتر نفت و گاز جهت فراهم نمودن امکان مصرف بیشتر کالاهای وارداتی، عنوان می شود.