

به تعبيري مردم براي اينكه زندگي فردي و اجتماعي خويش را نظم و انضباط بخشند و هركاري داراي مسئول مشخص و هر امري متولي خاص خود را داشته باشد و امور از هم تفكيك و به بهترين وجه انجام شود، اقدام به انتخاب نمايندگاني مي كنند كه دولت را تشكيل مي دهد.
همواره درباره مسئوليت هاي متقابل دولت و ملت و حقوق هر يك نسبت به ديگري اختلاف نظر بوده و خواهد بود؛ ريشه اين اختلاف را مي بايست در تغيير رفتارها و دلبستگي هاي آدمي و مقتضيات و شرايط زماني و يا مكاني جست. به اين معنا كه در هر زمان و يا مكاني دغدغه آدمي يگانه نيست و هر كس در شرايطي خاص و ويژه دغدغه اي دارد كه در شرايط زماني و مكاني ديگر اصولا به عنوان مسئله نيز مطرح نمي باشد چه رسد كه به عنوان مشكل و معضل و يا دغدغه خود را تحميل كند.
از اين رو است كه گاهي رفاه و گاهي عدالت و زماني ديگر آزادي دغدغه افراد و دولت ها است. در امور ديگر نيز اين گونه است و آدمي نمي تواند بگويد كه چه وظايف و مسئوليت هايي اساسي و اصلي است و چه مسئوليت ها و يا وظايف فرعي مي باشد. در حقيقت مسئله تزاحم در موارد عمل همانند تضاد در مقام احكام خود را تحميل مي كند. اين گونه است كه حقوق فرعي و اصلي گاه جا به جا مي شود. به سخن ديگر اگر بخواهيم مسئوليت هاي ريز و درشت دولت ها و ملت ها را بازشماريم بايد مجموعه اي از قواعد و اصول زندگي اجتماعي را به عنوان وظايف و حقوق هر يك برشماريم و مسئوليت هاي زيادي را بر اين دو دسته بار كنيم. قواعد سياسي و يا بازي زندگي هر دم مسئوليت ها و حقوق تازه اي را ايجاد مي كند و يا مسئوليت ها و حقوقي را بي معنا و لغو مي سازد. مطالبات و خواسته هاي مردم تغيير مي كند و ذائقه ها دگرگون مي شود و نيازهاي نوشونده خود را تحميل مي كند. دولت ها كوچك و بزرگ مي شوند و حجم مسئوليت ها كاهش و افزايش مي يابد.
با اين همه به نظر مي رسد كه اصول ثابت و دغدغه ها و نيازهايي دايمي وجود داشته باشد كه در هر شرايطي باقي و برقرار مي باشد و هرگز از حالت نياز اساسي و اصلي بيرون نمي رود و از اين رو حقوق و مسئوليت هايي را نيز مي توان جست وجو كرد كه هماره باقي است. به اين معنا كه مي توان حقوق و مسئوليت ها و نيز نيازها و خواسته هايي را از هر دو سو يافت كه هرگز گرد كهنگي و يا غبار بي نيازي بر آن نمي نشيند و انسان اجتماعي و دولت ها بدان نياز دارند و خواهان اعمال درست آن از سوي يك ديگر هستند. اين ها اموري هستند كه در اصطلاح به آن ها اصول ثابت و غير متغير مي گويند كه در برابر مسائل و امور متغير و نوشونده قرارمي گيرند.