این اصل ایجاب میکند که کلیه حقایق با اهمیت ومربوط به وضعیت مالی ونتایج فعالیتهای مالی موسسه یا بنگاه اقتصادی تجاری به صورت شفاف در صورتهای مالی افشاء گردیده و در اختیار استفاده کنندگان از صورتهای مالی قرار گیرد.
اصل افشاء ایجاب می کند که کلیه واقعیت های با اهمیت مربوط به رویدادها و فعالیت های مالی مؤسسه به نحو مناسب و کامل افشاء شود. بر اساس این اصل باید تمامی اطلاعاتی که با نحوی می تواند در تصمیم گیری استفاده کنندگان از اطلاعات مالی تأثیرگذار باشد، افشاء شود. افشای اطلاعات می تواند در متن صورتهای مالی یا یاداشت های همراه آن صورت پذیرد.
دلیل اصلی در تاکید بر افشای داوطلبانه و شفافیت این است که این دو زیربنای اصلی برای حفظ منافع سهامداران محسوب میشوند. رویکردهای افشای کامل به همراه شفافیت در گزارشگری مالی میتواند شرایط مطمئنی را پدید آورد و اطمینان از حمایت از منافع سرمایهگذاران را افزایش دهد. همچنین تحقیقات نشان داده است که افشای داوطلبانه اثر مثبتی بر عملکرد شرکت دارد و بر حفظ منافع سهامداران و اشخاص ذینفع اثرگذار است. بهعبارتی دیگر، نبود شفافیتِ اطلاعات و ابهام در گزارشگری ممکن است به بدگمانی و رفتارهای غیراخلاقی در راستای کاهش ارزش شرکت منجر شود (Madhani, 2009).
بحرانهای مالی در بورس جهانی به ویژه ماجرای سپتامبر سیاه در 1997 و پس از آن رسوایی مالی انرون (Enron) و برخی از شرکتهای امریکایی و اروپایی در سال 2000، سبب شد مسئله شفافیت اطلاعات در فرایند گزارشگری مالی مورد توجه عمیق مجامع حرفهای قرار گیرد. سلب اعتماد عمومی از بازارهای سرمایه، کشورهای فوق را بر آن داشت تا در صدد تدوین و اصلاح قوانینی برآیند که ضامن اعتماد سرمایهگذاران به چرخههای تجاری و اطلاعات ارائهشده بهوسیله آنها باشد.
تصویب قوانینی همچون گزارشهای کدبری (Cadbury, 1992)، گرینبری (Greenbury, 1998)، و همپل (Hampel, 1998) در انگلستان، انتشار گزارش وینوت (Vinute, 1995; 1998) در فرانسه، و اصل امنیت مالی (2003)، ساربینز اکسلی در ایالات متحد (SOX, 2002)، و کن تراگی(KonTraG, 1998) ، برلینز (Berlinz, 2000) و کپ ایج (KapAEG, 2005) در آلمان موج جدیدی از توجه به اصلاح چارچوبهای نظام راهبری را نشان میداد که در راستای افزایش حق سهامداران در بورس و افزایش کیفیت اطلاعات خارجی قرار داشت (Steger and Wolfgang, 2008).
در بررسیهای گذشته مشخص شد که افشای اطلاعات در سطح بالا، ریسک مرتبط با تصمیمگیریها را کاهش میدهد. ریسک پایین نیز منجر به افزایش ارزش شرکت میشود و برخی شرکتها بدانجا میرسند که در قبال افشای اطلاعات شفاف، به شهرت مطلوبی دست پیدا میکنند. در نتیجه، رویکردهای مدیریتی آنها منجر به اتکاپذیری بالاتر، نرخ بالاتر نسبت قیمت به درامد (P/E)، افزایش در میزان نقدشوندگی و کاهش در هزینه سرمایه سهام عادی میگردد (Madhani, 2009).
در نگاهی کلی، شفافیت یعنی دستیابی گسترده به اطلاعات مربوط و اتکاپذیر در خصوص عملکرد دورهای، موقعیت مالی، فرصتهای سرمایهگذاری، راهبری شرکتی، و ریسک شرکتهای تابعه (Bushman and Smith, 2003). اما از دیدی دقیقتر، شفافیت عموماً به سه دسته تقسیم میشود؛ 1) تعریفهای مبتنی بر ذینفعان اطلاعات، 2) تعریفهای مبتنی بر مسئولیت پاسخگویی، و 3) شفافیت از ابعاد قانون (طاهری، 1389).
دسته اول: ویش وانات و کافمن (Vishwanath and Kaufmann, 1999) بر این باورند که شفافیت یعنی افزایش جریان بهموقع و اتکاپذیر اطلاعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که در دسترس همه ذینفعان مربوط باشد. در نقطه مقابل آن، نبود شفافیت در اطلاعات به مفهوم ممانعت از دسترسی به اطلاعات صحیح و یا ارائه نادرست اطلاعات یا ناتوانی بازار از کسب اطمینان نسبت به کفایت و مربوط بودن کیفیت اطلاعات ارائه شده تعریف شده است.
دسته دوم: فلورینی (Florini, 1999) شفافیت را بهعنوان افشای اطلاعاتی بهوسیله شرکتها که برای ارزیابی عملکرد و انجام وظیفه پاسخگویی ضروری است، بر شمرده است. وی معتقد است شفافیت ابزاری است برای تسهیل فرایند ارزیابی عملکرد شرکتها. تاکید بر حق دسترسی به اطلاعات با در نظر گرفتن حریم هر دو طرف تهیهکننده و استفادهکننده و امکان ارزیابی عملکرد شرکتها با استفاده از این اطلاعات، در تعریفهای فلورینی برجستهتر شده است و دیدگاه مسئولیت پاسخگویی عمیقتری در بر دارد (تجویدی، 1387). به واقع، شفافیت ارتباط تنگاتنی با پاسخگویی دارد و علت وجود تقاضا برای شفافیت این است که بازار، شرکتها را بابت سیاستها و عملکردشان مسئول میداند.
دسته سوم: بُعد سوم از شفافیت در حوزه مسئولیتهای قانونی است، زیرا شرکتها به منظور اجرای دو رویکرد فوق توسط دولت و مراجع قانونگذار، ملزم به پایبندی به الزامات افشا و شفافسازی اطلاعات هستند.
مجموع تعریفهای شفافیت نشان میدهد که وجه مشترک آنها، کیفیت در اطلاعات خروجی است (طاهری، 1389).
بر اساس چارچوب مفهومی گزارشگری مالی، اطلاعات مالی باید دوجنبه مربوط بودن و اتکاپذیری را داشته باشد. اما کیفیت اطلاعات در خصوص شفافیت، بیشتر از دیدگاه افشای اطلاعات مناسب و بهموقع است(Madhani, 2009). افشا به مفهوم انتشار اطلاعات است، اما عکسالعمل حسابداران نسبت به اصل افشا چندان که باید، جالب نیست. امروزه افشای اطلاعات تنها محدود به اطلاعات مالی در چارچوب گزارشهای مالی نیست، بلکه شرکتها معمولاً دستهای از اطلاعات غیرمالی را نیز با هدف اثرگذاری بر تصمیمهای استفادهکنندگان افشا میکنند1.
شفافیت یکی از عوامل مهم اثرگذار بر جذابیت شرکت برای سرمایهگذاران و بهعنوان یکی از عناصر اصلی در چارچوب نظامهای راهبری شرکتی است. میزان شفافیت بسته به تمایل و توان مدیریت برای تصحیح هرگونه تمایزهای آگاهیدهنده برای مشارکتکنندگان بازار است. در درازمدت، بازارهای سرمایه تنها از طریق استقرار یک محیط اطلاعاتی شفاف پیشرفت خواهند کرد.
در این محیط، شفافیت اطلاعات مالی نقشی انتقادی دارد. به واقع، شرکتهایی که در تحقق استانداردهای شفافیت ناتوانند، ریسک زیادی دارند که اعتبار مدیران آنها را تحتالشعاع قرار میدهد. در این حالت، این شرکتها با کاهش اعتماد سرمایهگذاران و سهامداران مواجه خواهند بود که منجر به زیان بازار سرمایه و کاهش جایگاه اعتباری شرکت و کاهش نقدشوندگی در بازار خواهد شد. از طرفی دیگر مدهانی (Madhani, 2009) معتقد است که مزایایی با اهمیت در افشای داوطلبانه برای ایجاد یک سیستم شفاف وجود دارد. افشای داوطلبانه اطلاعات و گزارشگری مالی شفاف در درازمدت به شرکتها کمک میکند تا مزایای رقابتی ایجاد کنند.
بوشمان و همکاران (Bushman et al., 2001) یک طرح ارزیابی برای شفافیت شرکتی ایجاد کردند که در قیاس با شاخصهای شفافیت مورد استفاده در سایر بررسیها، جامعتر بود. آنها شفافیت را در سه طبقه اندازهگیری کردند؛ 1) اندازهگیری کیفیت گزارشگری شرکت شامل حجم، اصول ارزیابی، بهموقع بودن و قابلیت اعتبار افشای شرکتها (یعنی کیفیت حسابرسی)، 2) اندازهگیری حجم بهدست آوردن اطلاعات خصوصی شامل تحلیل و رواج جدولهای ترکیبی سرمایهگذاری و فعالیتهای تجاری داخلی، و 3) اندازهگیری کیفیت اطلاعات شامل ارائه و مالکیت خصوصی یا عمومی رسانهها (با هدف اطلاعرسانی و حضور در اذهان عمومی).