

آن مقدار دارایی جاری که از محل منابع مالی بلند مدت تامین شده باشد را سرمایه در گردش می نامند. سرمایه در گردش ناخالص به صورت کل دارایی های جاری و سرمایه در گردش خالص به صورت مازاد دارایی جاری بر بدهی جاری تعریف می شود. میزان سرمایه در گردش شاخصی است برای تشخیص درجه نقدینگی و عدم اعسار یک شرکت، به ویژه اگر در مقایسه با دیگر شاخص ها و نسبت های مالی به کار گرفته شود.
سرمایه در گردش حاشیه ایمنی اعتبار دهندگان است،در شرکتهایی که در کوتاه مدت با مشکل،استقراض مواجه هستند می بایست سرمایه در گردش بالایی داشته باشند. سرمایه در گردش از رابطه زیر به دست می آید :
سرمایه در گردش = بدهیهای جاری - داراییهای جاری
تصور بر این است که بدهی جاری میبایست توسط یک دارائی جاری تسویه شود. در این صورت دارائی جاری که پس از پرداخت این بدهی جاری باقی میماند سرمایه در گردش شرکت است.از سوی دیگر اگر تمام بدهی های جاری به دارائی جاری تبدیل شده باشند تفاوت دارائی و بدهی جاری برابر با سرمایه ای از شرکت است که به یک دارائی جاری تبدیل شده.
عوامل مختلفي در كاركرد مناسب اقتصادي و مالي يك مؤسسه دخالت دارند. مؤسسات، چه توليدي و چه توزيعي در بخشهاي صنعتي، كشاورزي و خدماتي نيازمند به رعايت اصول و موازين علمي اقتصادي و حسابداري هستند. عوامل ورودي مؤسسه يا داده ها (Input) و ستاده ها (Out put) در يك گردش مالي ، بايد به گونه اي فرجام يابند كه موفقيت روزافزون مؤسسه را در پي داشته باشند. يك مؤسسه اقتصادي وجوهي را بدست مي آورد و بالاخره اين وجوه را به مصرف مي رساند، دارايي ثابت و جاري و هزينه هاي ثابت و متغير، در گردش عمليات مالي آن نقش ايفا مي كنند. حجم فروش، قيمت تمام شده، سود سهام، واگذاري سهام، وامهاي كوتاه و بلند مدتي كه دريافت مي كند، نحوه بازپرداخت آنها، خريدهاي نقدي و غيرنقدي آن، عمليات اعتباري كه انجام مي دهد، نحوه فروش اقساطي، وصول چكها، زمان پيش بيني شده براي وصولي ها، افزايش يا كاهش ارزش ويژه كاهش و افزايش دارائي ثابت و جاري، مبادله سهام يا مواد اوليه چگونگي خريد مواد اوليه، نحوه پرداخت وامهاي كوتاه مدت و بلندمدت به كاركنان و تأمين نيازهاي پرسنلي همگي در گردش عمليات مالي يك مؤسسه دخيل هستند كليه عوامل و پارامترهاي فوق، تحت عنوان مديريت سرمايه در گردش قابل تحقيق و بررسي است.
از سوي ديگر مي دانيم كه براي به حداكثر رسانيدن ارزش سهام شركت، مديران مالي بايد اهداف سه گانه زير را در نظر گيرند:
1ـ تعيين اندازه شركت و نرخ رشد آتي آن
2ـ تعيين بهترين تركيب دارائي هاي شركت (مصارف وجوه)
3ـ تعيين بهترين تركيب منابع شركت (ساختار اوليه)
كه تعيين ميزان سرمايه در گردش مناسب به نوعي با هر سه هدف فوق در كنش و واكنش متقابل است.
يك مدير مالي و ساير مديران كه در اتخاذ تصميمات مالي سهيم هستند، مي توانند با راهبردهایي گوناگون يك مؤسسه را با موفقيت با شكست قرين كنند.
سرمایه در گردش شرکت برای اعتبار دهندگان برون سازمانی( بانکها و موسسات اعتباری) عامل مهمی برای اعطای این اعتبارات و تسهیلات به شمار می رود . در واقع هر چه این عدد افزایش یابد توانائی شرکت در باز پرداخت دیون نیز افزایش می یابد. از سوی دیگر فزونی سرمایه درگردش برای مدیریت سازمان از این نظر که از منابع برون سازمانی استفاده نکرده است و یا دارائی جاری بیش از حد نگهداری کرده میتواند یک سوئ مدیریت را نشان دهد.
اصولا سرمايه در گردش توان بازپرداخت بدهي ها را نشان مي دهد و دليلش هم اين است كه چون از تفاضل داراييها و بدهيهاي جاري به دست مي آيد نشانگر منابعي از شركت است كه قابليت نقد شوندگي بالايي دارند پس هرچه قدر كه سرمايه در گردش بزرگتر ازصفر باشد مطلوبتر است و نشان دهنده اين است كه شركت قادر است در مدت زماني كمتر از يك سال به بازپرداخت بدهي هايش روي آورد.
اين تصوير مفاهيم سرمايه در گردش(تفاضل دارائيهاي جاري با بدهيهاي جاري ) را بخوبي نشان مي دهد:
اصولا سر مايه در گردش در خصوص فرض تداوم فعاليت مطر ح است و يكي از نسبت هاي مورد توجه اعتبار دهندگان و استفاده كنندگان از صورت هاي مالي مي باشد در كنار ساير نسبتها.
اهميت روزافزون مديريت سرمايه در گردش باعث شده است که اين موضوع بهصورت يک رشته تخصصى مديريت مالى درآيد. در شرکتهاى بسيار بزرگ، تعدادى مدير اجرائى متخصص حضور دارند که تماموقت و انرژى خود را منحصراً صرف اداره سرمايه در گردش شرکت مىکنند. دلايل اهميت اين موضوع بهشرح زير است:
۱. سطوح واقعى و مطلوب دارائىهاى جارى (با توجه به تغييراتى که در فروش واقعى و پيشبينىشده رخ مىدهد) دستخوش تغييرات دائمى است. اين وضع باعث مىشود که درباره سطح مطلوب يا موردنظر از دارائىهاى جاري، بهصورت مستمر (روزانه) تصميماتى گرفته شود.
۲. شايد با توجه به تغييراتى که در ميزان دارائىهاى جارى رخ داده است، مديران مجبور شوند در تصميماتى که قبلاً براى تأمين مالى گرفتهاند تجديدنظر کنند؛ مثلاً اگر براى تأمين مالى دارائىهاى جارى از مبالغ سنگينى وام کوتاهمدت استفاده شده است، گرفتن وامهاى اضافى و تمديد وامهائى که به سررسيد مىرسند مستلزم صرف وقت و انرژى بيشتر مديريت شرکت خواهد بود.