

دمانس نشانگاني باليني است با مجموعهاي از علايم و نشانهها که به صورت اختلالاتي در حافظه، اختلال زبان، تغييرات روانشناختي و روانپزشکي، و مختل شدن فعاليتهاي روزمره تظاهر مييابند. بيماري آلزايمر يک بيماري خاص است که شايعترين علت دمانس است.طبق تعریف٬ دمانس عبارت است از تخریب پیش رونده کارکردهای شناختی که در زمینهای از هشیاری کامل (بدون وجود دلیریوم بسته به نوع عامل آن) بروز میکند. دمانس از علائم بیماری و به صورت مجموعهای از عملکردیهای بد بالینی شامل اختلالاتی در حافظه، اختلال زبان، تغییرات روانشناختی و روانپزشکی، و مختل شدن فعالیتهای روزمره تظاهر مییابد. امروزه حدود ۱۲ میلیون نفر در جهان دمانس دارند و انتظار میرود که این تعداد در سال ۲۰۴۰ به ۲۵ میلیون برسد.
انواع دمانس، بيماريهاي پيش رونده هستند. يعني در طي زمان به ساختار و عکس العمل مغز آسيب زيادي مي رسانند. به تدريج فرد توانائي به خاطر آوردن، درك كردن، ارتباط برقرارنمودن و قضاوت را از دست مي دهد.
در ايران هنوز بيماري دمانس غربالگري نشده است ولي طبق جدول گروه 66/10 كه شاخه علمي انجمن جهاني آلزايمر که در مجله لانست به چاپ رسيده جمعيت مبتلا به بيماري دمانس در ايران حدود 250000 تا 300000 نفر تخمين زده مي شود.
عوامل ژنتيكي فقط در تعداد كمي از خانواده ها موجب بیماری می شود. يك ژن به تنهايي مسئول بيماري آلزايمر نمي باشد و از عواملي كه در جريان توارث انتقال مي يابند نيز نمي توان توجيه كرد كه چرا بعضي ها به اين بيماري مبتلا مي شوند و بعضي ها مبتلا نمي شوند.
محققين معتقد هستند كه عوامل زيادي مانند سن، پيشينه ژنتيكي و روش زندگي مي توانند در شروع بيماري دخالت داشته باشنـد آمار دمـانس در افرادي كه مشكل فراگيري دارند بيشتر است تا در بين عموم. افرادي كه به سندروم داون (Down syndrom) مبتلا هستند در معرض ابتلاء بیشتری نسبت به دمانس می باشند. ادامه دارد...
عوامل زيادي چون رژيم غذايي، استفاده از مشروب و سيگار مي توانند فرد را در معرض ابتلا به دمانس عروقي قرار دهند. بعضي از انواع دمانس عروقي، ارثي است. فشار خون، بيماري قند و كلسترول هر سه عواملي هستند كه ابتلا به دمانس عروقي را موجب مي شوند.
درمان رفتاري ـ شناختي در بيماران دچار دمانس خفيف تا متوسط براي غلبه بر «تفکر فاجعهنگر» (که در آن به تمام سختيها بهعنوان يک فاجعه نگاه ميشود) مفيد به نظر ميرسد. «قالببندي مجدد شناختي» کادر6 را ببينيد) ميتواند در ايجاد راهبردهاي کنار آمدن با مشکل در مراقبين بيماران نقش داشته باشند و ممکن است از رويکردهاي حل مشکل يا مداخلات گروههاي حمايتي براي آنها مؤثرتر باشند. مطالعات موردي روي درمان رفتاري ـ شناختي در بيماران دچار دمانس نشان دادهاند که چگونه يک رويکرد مبتني بر فرد ميتواند به تخفيف ترس از اين که ديگران تشخيص را بفهمند، به کاهش افت سريع تواناييها، پرهيز از رفتار خجالتآور در جامعه، و جلوگيري از حذف نقش بيمار در برنامهريزي مراقبتها کمککننده باشد. تکنيکهاي مورد استفاده شامل ترکيبي از واقعيتگرايي، راهبردهاي حافظه، و بازسازي مجدد هستند. رويکردهاي رواندرماني در دمانس موفقيتآميزند.
بايد اطلاعات دقيقي درباره حمايتهاي محلي در اختيار بيماراني که دمانس در آنها به تازگي تشخيص داده شده و خانوادههاي آنها در مراقبتهاي اوليه و ثانويه، مراقبتهاي اجتماعي، و مراکز داوطلبانه و اجتماعي قرار گيرد. اطلاعات براي بيماران دچار دمانس بيش از همه زماني مفيدند که بيماران در تدوين و ارايه آنها درگير بوده باشند، و مثالهايي از طبابت خوب بايد با شرايط و خدمات محلي تطبيق داده شوند. اعضاي خانواده ممکن است نگرانيهايي داشته باشند متفاوت با آنچه که پزشک پيشبيني کرده است و بنابراين بايد به اطلاعات و توصيههاي لازم از منابعي که توانايي حل اين تفاوتها را دارند، دسترسي داشته باشند.